دختر بلند همت ایران قهرمان بی‌دست پاراتکواندوی جهان
دختر بلند همت ایران قهرمان بی‌دست پاراتکواندوی جهان
سکان نیوز؛ نوزادی متولد می شود که دست ندارد، اطرافیان تصور می کنند که چه زندگی سختی خواهد داشت و شاید هم نتواند سختی‌های زندگی را دوام بیاورد. اما کسی نمی‌دانست که این فرزند بدون دستِ، سال ها بعد تبدیل به یکی از سرآمدان و افتخارآفرینان کشور می‌شود!

به گزارش سکان، چند وقتی است که در مورد عزت نفس، پشتکار و اراده، مطالعه و تفکر می کنم و این که عزت نفس و تاثیر ذهن ناخودآگاه انسان و مدل ذهنی وی، بر موفقیت در زندگی بسیار مهم است.

در این کند و کاوم به یک دختر بلند همت، دوست داشتنی و موفق برخوردم و در این گزارش میخواهم به شرح مختصری از زندگی وی بپردازم.

افراد زیادی در دنیا، دارای نقص جسمی و بعضی فاقد دست یا پا هستند، خیلی از آدم ها فکر می کنند که این افراد چگونه زنده می مانند و چگونه با سختی ها زندگی می کنند، افرادی که شاید در نگاه اول حس ترحم نسبت به آن ها داشته باشیم که این بندگان خدا با این معلولیت جسمی چطور زندگی می کنند؟ اما بر خلاف تصور اغلب مردم، آن ها علاوه بر زنده ماندن، زندگی خوبی هم دارند و الهام بخش سایر افراد روی کره زمین برای موفقیت و پشتکار هستند.

افرادی که علی رغم داشتن معلولیت جسمی به موفقیت های بسیار بزرگی رسیده اند که افراد با جسم سالم هم برای دست یافتن به آن موفقیت ها، متحمل رنج و سختی های زیادی می شوند و خیلی اوقات هم موفق نمی شوند.

اما برخی از افراد با معلولیت جسمی آنقدر از زندگی لذت می برند و به دنبال چالش های جدید هستند که شاید بتوان گفت: دل آن ها برای ما می سوزد که با این همه امکانات و توانایی و بدن سالم، چرا روز های زندگی را هدر می دهیم.

افرادی که فعل خواستن را صرف کرده اند و به موفقیت های بسیار چشم گیر رسیده اند و در کشور و حتی دنیا معروف هستند. فرض کنید نوزادی متولد می شود که دست ندارد.

اغلب افراد فکر می کنند که چه زندگی سختی خواهد داشت و شاید هم نتواند سختی های زندگی را دوام بیاورد. ولی کسی نمی دانست که فرزند بدون دستِ خانم جوکار و آقای نبوی، سال ها بعد تبدیل به یکی از سرآمدان و افتخارآفرینان کشور می شود.

سیده مهتاب نبوی، دختر ۲۳ ساله شیرازی است که از پرافتخارترین دختران این سرزمین به شمار می آید، دختری که به تمام معنا از هر انگشت نداشته اش، ده ها هنر می‌ بارد.

مهتاب را تقریباً هیچوقت بدون لبخند، نمی‌توان دید و این نشان از آرامش عمیق، روحیه عالی، عزت نفس و البته موفقیت این دختر بی نظیر دارد.

او با تلاش خود توانست زندگی خوبی بسازد. تلاشی که اغلب افراد سالم از نظر ظاهری انجام نمی دهند و دائم بهانه می آورند، بهانه های مختلفی مثل نبود امکانات و سن و استعداد تا حسش نیست و حوصله ندارم و … .

او در دوران مدرسه با مشکلات ریز و درشتی درگیر می شد که با حمایت های خانواده از آنها گذر می کرد.

از آغاز تحصیل تا قهرمانی فعل خواستن صرف شد

فاطمه جوکار، مادر مهتاب، با بیان خاطراتی از سختی های دوران کودکی مهتاب و سختی هایی که متحمل شده، می گوید: با تمام مشکلات، وقتی امروز موفقیت های مهتاب را می‌بینم، خستگی از تنم بیرون می‌رود و این برای من که مادر مهتاب هستم، خیلی ارزشمند است.

وی درباره شروع دوران تحصیل مهتاب در دبستان هم، این گونه تشریح می کند: وقتی می خواستم مهتاب را برای کلاس اول دبستان ثبت نام کنم، با نگرانی مدیر مدرسه روبرو شدم که می گفت: این مدرسه شلوغ است و مناسب معلولان نیست و ممکن است حادثه‌ای برایش پیش بیاید، البته این از وظیفه شناسی خانم مدیر بود اما به لطف خدا، آن سال ها گذشت ومشکلی هم پیش نیامد.

مادر مهتاب، خاطره نجار شدن همسرش را هم، این گونه تعریف می کند: در دوران ابتدایی، مهتاب نیازمند یک صندلی و میز ویژه بود و میز و نیمکت های مدرسه برایش ناکارآمد بود، همسرم که کارمند پتروشیمی است، بخاطر دخترش نجار شد و میز و صندلی مخصوصی برای مهتاب ساخت.

مهتاب با کمک مادرش توانست یاد بگیرد چطور از دو انگشت پایش برای نوشتن و نقاشی کردن، استفاده کند.

 او دست از تلاش برای رسیدن به رویاهایش بر نداشته و امروز قهرمان ملی و اسطوره امید و انگیزه است.

 به تفریحاتی مانند نقاشی و شنا می پردازد، شعر و متن ادبی می نویسد و روحیه ی عالی دارد و بدون داشتن دست، یک ورزشکار حرفه ای است و چند مرتبه موفق به دریافت عنوان بهترین ورزشکار پاراتکواندو دختر در جهان شده است.

 با دیدن مهتاب بی اختیار به یاد “کایل مینارد” افتادم، ورزشکاری که بدون داشتن دست و پا، قله ی کلیمانجارو را فتح کرده است.

مهتاب هم با شعار ”غیر ممکن وجود ندارد” به رشد استعداد های خود مشغول است و مشاهده روحیه و شادابی او به انسان حس انگیزه می دهد برای پیشرفت و تلاش تا سر حد رسیدن به رویاها…

بعد از هماهنگی با مهتاب و خانواده اش، بالاخره او را دیدم و این افتخار نصیبم شد که توانستم با قهرمان جهان، مصاحبه کنم.
مهتاب با بیان خاطرات کودکی خود به این نکته بسیار مهم اشاره می کند که: حمایت خانواده و تشویق های آنها از یک سو و تحصیل در مدارس معمولی و در کنار بچه های معمولی، باعث شد که من خودم را جزئی از جامعه بدانم و هم کلاسی هایم هم من را دوست داشته باشند و همه انتظار بهترین ها را از من دارند.

وی ادامه داد: مثلا الان نوشتن با پا برای من مثل انسان های دیگر است که از کودکی تمرین می کنند و نوشتن برایشان با دست آسان می شو، من هم از کودکی نوشتن با پا را تمرین کردم و تکرار این کار برایم آسان و عادی شده است و ممکن است برای دیگران این کار عجیب باشد، من حتی در مدرسه برای نوشتن روی تابلو کلاس با برداشتن وسایل در ارتفاع مشکلی نداشتم چون به دلیل ورزش کردن از انعطاف بدنی بالایی برخوردارم و تعادلم راحفظ میکنم.قهرمان پاراتکواندو جهان، با بیان اینکه مخالف مدارس استثنایی است، ادامه داد: افراد معلول از دید جامعه، یا از نظر ذهنی با بقیه متفاوت هستند و یا از نظر جسمی، اما در هر دو حالت، جدا کردن آن ها از جامعه، حاصلی به جز گوشه گیری و انزوا و جدایی آن ها از جامعه ندارد و با گذشت زمان نه جامعه آمادگی پذیرش آنها را ندارد و نه آنها خودشان را جزئی از جامعه می پندارند!

از مهتاب خواستم که درباره نوشته هایش صحبت کند، که در پاسخ گفت: یازده دوازده ساله بودم که دبیر ادبیاتم، سرکار خانم سیاحتگر، به خاطر متون ادبی و زیبایی که سر کلاس انشاء می نوشتم، متوجه استعداد من در نویسندگی شد و مرا تشویق کرد که نوشته هایم را جمع آوری کنم و این گونه بود که کتاب اولم به نام “در نگاه مهتاب” چاپ شد و بعد از آن هم توانستم کتاب “تا بی نهایت” را بنویسم و به رشته چاپ درآورم.

علت آمادگی جسمانی بالای مهتاب را جویا شدم، که او با ابراز خورسندی ورودش به ورزش حرفه ای را به این صورت، شرح داد:
از پنج سالگی با تشویق های مادرم و مربی و مسئولین استخر انقلاب، شنا را شروع کردم و خیلی زود به ثورت حرفه ای چهارشنا را یاد گرفتم و در مسابقات درون و برون استانی شرکت کردم و توانستم در سالهای ۹۴ تا ۹۶سه مدال کشوری طلا و نقره در رشته شنای پروانه و برنز آزاد را کسب کردم.

وی ادامه داد: از ۹ سالگی هم وارد ورزش تکواندو شدم و علت انتخاب این ورزش قوی بودن پاهایم بود و توانستم با تلاش مستمر در این شاخه ورزش حرفه ای شوم و به عضویت تیم ملی پاراتکواندو ایران در بیایم و مسابقات جهانی من از سال ۹۶ رسما شروع شد.

از مهتاب خواستم که افتخارات خود در پارا تکواندو را بشمارد، وی در پاسخ گفت: دو مدال طلا و برنز در مسابقات آسیایی، دو مدال طلا در مسابقات جهانی و دو مدال طلا و نقره در مسابقات جام ریاست تکواندو و جایگاه نخست در رنکینگ جهانی پاراتکواندو، افتخارات برون مرزی من بوده است.

دختر ایرانی، در جایگاه نخست رنکینگ جهانی پاراتکواندو

به خاطر فعالیت حرفه ای مهتاب در ورزش، فکر نمی کردم روی درس هم تمرکز کرده باشد، با احتیاط از او پرسیدم، رابطه ات با درس و مدرسه چطور بود؟
مهتاب با لبخند همیشگی خود گفت: در دوران دبیرستان در رشته تجربی دبیرستان تیزهوشان تحصیل می کردم و از آنجا که دوست دارم در آینده، به مردمم خدمت کنم و در حد توان به افراد نیازمند کمک مادی و معنوی نمایم، در دانشگاه شیراز رشته زیست شناسی سلولی مولکولی را خواندم و دوره کارشناسی را تمام کرده ام و هدفم این است که در ادامه در رشته ژنتیک تحصیل کنم و استاد دانشگاه شوم و بتوانم درباره پیشگیری و درمان بیماری‌های ژنتیکی فعالیت کنم.

حکایت اشک مهتاب را هم این گونه شنیدیم: آخرین مبارزه جدی من، در نهمین دوره مسابقات قهرمانی جهان پاراتکواندو با حضور ۲۶۴ هوگوپوش از ۴۱ کشور بود که در روز شنبه ۲۰ آذرماه ۱۴۰۰ در استانبول ترکیه برگزار شد و من نماینده پاراتکواندو کشورمان در وزن ۵۷- کیلوگرم بودم که تا چند دقیقه مانده به اتمام وقت مسابقه فقط با اختلاف یک امتیاز جلو بودم و هر لحظه امکان تغییر نتیجه می رفت که خیلی به خودم فشار آوردم و تلاش کردم و در نهایت با برتری ۳۴ بر ۲۷ برابر حریفم که از ترکیه میزبان بود، به پیروزی رسیدم و مدال طلای این دوره از رقابت‌ها به من رسید و بر سکوی قهرمانی جهان ایستادم و در آن لحظه، حس بسیار بسیار خوبی داشتم و اشک شوق در چشمم جمع شد.

از مهتاب خواستم از سختی ها و مشکلات خود هم چیزی بگوید که با این جواب مرا غافلگیر کرد: زندگی هر کسی فراز و نشیب های خاص خود را دارد و مهم این است که انسان از سختی ها و مشکلات تجربه کسب کند و از اشتباهت درس بگیرد و اجازه تکرار آن ها را ندهد، من هم از این قضیه مستثنی نیستم، دوستان و خانواده ام همیشه مشوق و حامی من بودند و کمک کردند که موانع و مشکلات را تاب بیاورم و به موفقیت برسم، بدون سختی ها و تلخی ها، شیرینی موفقیت ها نمود پیدا نمی کند، اما تنها دلخوریم فعلا این است که نمی توانم رانندگی کنم، یعنی اجازه رانندگی ندارم! و از این حق اجتماعی خود محروم شده ام!

از مهتاب خواستم که برای نوجوانان، جوانان و پدر و مادرها، توصیه هایی داشته باشد، او با تعارف بسیار و اینکه در حد توصیه نیست، گفت: نوجوان، به خاطر شرایط سنی و بلوغ، ویژگی های خاصی مثل انجام رفتارهای بچه گانه و روحیه حساس دارد و رفتارهایی برای خودنمایی و جلب توجه انجام می دهد و اشتباه هم می کند اما باید توجه کند که بخاطر اشتباهات خود را سرزنش نکنند و سعی در عدم تکرار آن اشتباهات داشته باشند و نگران قضاوت و حرف دیگران نباشند.

وی در ادامه خطاب به جوانان هم گفت: از آن جا که جوانی دوره شکوفایی و انرژی انسان است، جوان باید این انرژی را در مسیر درستی به کار ببرد تا باعث پیشرفت و تعالی او شود و توشه ای داشته باشد برای ادامه طی مسیر در میان سالی.

این دختر قهرمان، به پدر و مادر ها هم گفت: همه پدر و مادر ها دوست دارند که فرزندشان در مسیر صحیح قدم بردارد اما باید به این نکته توجه داشته باشند که ممکن است فرزند ما، همفکر ما نباشد و دوست داشتن و خیرخواهی نباید باعث شود، فرزند را وادار به کاری کنیم و مجبورشان کنیم در مسیری که ما می خواهیم قدم بردارند، چه بسا فرزندان، استعداد و علاقه دیگری داشته باشند و در همان مسیر نابغه و قهرمان شوند! پس فرزندان را حمایت کنید و کمکشان کنید که هر روزشان بهتر از دیروز باشد.

وقتی از مهتاب خداحافظی کردم، مکث کوتاهی کرد و گفت: اگر بنا باشد دوباره متولد شوم و سالم هم متولد شوم، مطمئنا قبول نمی‌کنم، چون الان امتیازات ویژه ای از لحاظ مادی و معنوی شامل حالم شده و در بهترین شرایط هستم.