هر بار با سید کاظم اولیایی مدیرعامل اسبق باشگاه استقلال و عضو کمیته خصوصی سازی مصاحبه می شود، از چرایی عدم واگذاری دو باشگاه سرخابی پایتخت به بخش خصوصی گله گذاری می کند و هر بار موضوعاتی را متذکر می شود که یا قبلا اتفاق افتاده و باعث دردسر کل مجموعه شده یا اشتباهاتی که در حال رخ دادن هستند یا هشدارهایی بوده که پس از مدتی موجب بروز مشکلات عدیده در این دو مجموعه شده است.
از مهمترین دلایل آنهایی که سنگ واگذاری این دو مجموعه را به سینه می زنند عدم دخالت دولتمردان در امور مدیریتی هر یک از این دو باشگاه است. اینکه مدیران هر دو باشگاه بدون دخالت سیاستمردان انتخاب شود آرزوی دیرینه پیشکسوتان و هواداران این دو باشگاه بوده و مشخص نیست آیا چنین آرزویی محقق می شود یا نه؟
در همین سالی که روزهای پایانی اش را سپری می کنیم می توان به موارد مکرر تصمیمات وزارت ورزش در امور مدیریتی هر دو باشگاه اشاره کرد. اوج این وضعیت در باشگاه پرسپولیس و استقلال با ورود عرب و فتحی در سال ۱۳۹۷ رخ داد. یکی در اسفند جای گرشاسبی آمد و دیگری در آذر جای افتخاری! با این آمد و شدها بلافاصله نفراتی هم به اعضای هیأت مدیره دو باشگاه اضافه و عده ای خارج می شدند! مهمترین بخش هر باشگاه را باید هیأت مدیره آن در نظر گرفت که تصمیمات کلان مدیریتی برای پیشبرد اهداف مجموعه را اتخاذ می کند. جایی که اعضای آن باید اینقدر با یکدیگر هماهنگ و از نقطه نظرات یکدیگر مطلع باشند که حتی بنا به هر دلیل اگر یکی از اعضا در جلسه غیبت داشت خللی در امور راهبردی ایجاد نشود اما جایی که هر یکی دو ماه یکبار، یک نفر می آید و یکی دیگر می رود نایابترین عنصر موجود در آن، هماهنگی بین اعضایش است! اعضایی که البته برخی حامی مدیرعامل و عده ای هماهنگ با رییس مجمع هستند!
شاهد بودیم در باشگاه استقلال وزیر ورزش چطور در شش ماهه دوم سال ۹۸ که منتهی به المپیک است همه کارهای مهم این دوران را زمین گذاشته، دنبال جای خالی فتحی، مذاکره با استراماچونی، جلب رضایت این و آن برای مدیرعاملی استقلال و مقابله با آنهایی بود که دوست داشتند مدیر شوند ولی او صلاح نمیدانست. در نهایت نیز علی فتح اله زاده را در بدترین روزهای این مجموعه که سیل شکایتهای فیفا بر سر استقلال سرازیر شده بود به سمت سرپرستی این باشگاه منصوب کرد! کسی که مدتی هم در جمع هیأت مدیره بود. فردی که وزیر حکم مدیرعاملی اش را صادر نکرد چون گفته می شد موانعی بر سر این موضوع وجود دارد که اگر مانعی بود! چرا اصلا چنین فردی را به سرپرستی مدیرعاملی منصوب کرد؟ در همان ایام، مهدی شریفی نیک نفس را نیز به جمع اعضای هیأت مدیره استقلال آوردند که او نیز متواری شده و حالا در نقطه ای نامشخص از جهان پنهان شده است!
در پرسپولیس نیز وضعیت تفاوتی با استقلال نداشت! محمدحسن انصاریفرد بلافاصله پس از خروج ایرج عرب از باشگاه به عنوان مدیرعامل انتخاب می شود. مدیرعاملی که البته عضو هیأت مدیره نیست و تا روز آخر استعفایش هم هرگز نتوانست نظر مثبت هیأت مدیره را جلب کند! اگر هیأت مدیره او را نمی خواستند چرا رییس مجمع پرسپولیس او را به این سمت منصوب کرد؟ …و اگر استعفا کرد چرا در قامت حامی اش جلو نرفت تا از انتخابش دفاع کند؟
اتفاقاتی که ظرف این یکی دو سال به ویژه این مدت اخیر در بخش مدیریتی هر دو باشگاه سرخابی رخ داده این شائبه را بوجود آورده که آیا کسی یا گروهی کمر به از بین بردن دو باشگاه محبوب پایتخت بسته اند؟ آیا قرار است موضوع واگذاری استقلال و پرسپولیس جدی تر از همیشه پیگیری و عملی شود و عده ای درصدد نابودی و کاهش ارزش سهام هر دو باشگاه هستند تا با قیمتی به مراتب کمتر از آن چه پیشتر درباره اش گمانه زنی می شد به فروش برسند؟
امروز، موضوع مدیریت در هر دو باشگاه استقلال و پرسپولیس از حالت بغرنج به موضوعی کمدی تبدیل شده است. استعفاهای پشت سر هم و انتصاب های متوالی پیشکسوتان هر دو مجموعه را به جای عصبانیت به خنده واداشته که چه بر سر میراث دوران جوانی شان می آید. خندهای تلخ تر از گریه که چرا دو مجموعه قدیمی مملکت با خاستگاه چند ده میلیونی اینچنین به خاری و خفت افتاده اند که در فضای مجازی برای مدیران و صاحب منصبان شان جوک می سازند؟ گرچه شاید هدف از همه این جابجایی ها همین بوده است، خواری و خفت پرسپولیس و استقلال!