هرج‌ و مرج پسا کرونا/ جنگ جهانی «یک و نیم» شروع شده است؟
هرج‌ و مرج پسا کرونا/ جنگ جهانی «یک و نیم» شروع شده است؟
سکان نیوز؛ کوین رود نخست وزیر سابق استرالیا در مقاله‌ای در نشریه فارین پالیسی در 6 می 2020 به هرج و مرج پساکرونا پرداخته و معتقد است این بیماری همه­ گیر برای هر دو کشور ایالات‌متحده و چین و برای نظم جهانی خوشایند نخواهد بود.

کوین رود نخست وزیر سابق استرالیا در مقاله‌ای در نشریه فارین پالیسی در 6 می 2020 به هرج و مرج پساکرونا پرداخته و معتقد است این بیماری همه­ گیر برای هر دو کشور ایالات‌متحده و چین و برای نظم جهانی خوشایند نخواهد بود. متن مقاله رود به این شرح است:

در ژانویه و فوریه سال جاری، صدای باز شدن انفجاری درب شامپاین در بخش‌­های مشخصی از سیاست خارجی ایالات‌متحده شنیده شد. آنچه برخی از ناظران از دیرباز شاهد آن بودند حباب غول ژئوپلیتیکی این عصر بود که سرانجام باد آن شروع به خالی شدن کرد. تفکر رهبری حزب کمونیست چین بالاخره کنار رفت، این نتیجه علاقه‌مندی شدید به آن همراه با پنهان‌کاری رسمی بود، اشتباهات اولیه این کشور در پاسخ دادن به شیوع ویروس جدید کرونا، و آشکار شدن فجایع اقتصادی در سراسر کشور، ازجمله این موارد است.

سپس، هنگامی‌که این بیماری در چین رو به بهبودی بود ویروس در مارس و آوریل به غرب مهاجرت کرد، شادی غیرمنطقی به ناامیدی غیرمنطقی تبدیل شد. این اظهارنظرها با احتمال اینکه این بیماری همه ­گیر درواقع به چین کمک می­کند که در رقابت­های ژئوپلیتیکی مداوم با ایالات‌متحده پیروزی میدان باشد با عصبانیت مواجه شد. به نظر می­رسد این نگرانی محصول تغییر شکل دادن حیله­ گرانه روایت چین درباره منشأ این ویروس و کار آیی ناجور مدل اقتدارگرایانه چینی در مهار آن و پویش جهانی کمک‌های کرونایی پکن است. مفسران ملی ­گرای چین با خوشحالی اغراق ­آمیز بیان کردند که از پریشانی ایالات‌متحده لذت می‌برند و به تقابل بین سخاوتمندی چین و بی­ تفاوتی آمریکا اشاره داشتند که: «جنگ مردمی» علیه کوید 19 پیروز شد و محاسن مدل سیاسی چین اثبات گردید.

با این ‌وجود علی‌رغم حداکثر تلاش­هایی که مدافعان ایدئولوژیکی در پکن و واشنگتن انجام دادند، حقیقت ناراحت‌کننده این است که احتمالاً چین و ایالات‌متحده با قبول صدمات قابل‌توجهی از این بحران بیرون خواهند ­آمد. نه پکس سینیکا[1] (آرامش چینی) جدید و نه پکس آمریکانای[2] (آرامش آمریکایی) نو شده می­توانند از دل ویرانه های این بیماری سر بیرون بیاورند. بلکه هر دو قدرت هم در داخل و هم در خارج از کشور تضعیف خواهند شد. درنتیجه یک حرکت آهسته اما پایدار به سمت هرج‌ومرج بین­المللی در مورد همه‌چیز از امنیت و تجارت بین ­المللی گرفته تا مدیریت بیماری‌های همه ­گیر، به جریان خواهد افتاد. در نبود هدایتگر امور و اوضاع دنیا، اشکال مختلفی از ناسیونالیسم افسارگسیخته جایگاه نظم و همکاری را خواهد گرفت. ماهیت فاقد نظم واکنش­های ملی و جهانی به این بیماری همه ­گیر این هشدار را می­دهد که اگر این همه­گیری در مقیاس گسترده­ تری ادامه یابد، چه خواهد شد.

قدرت و آگاهی

مانند سایر موضوعات انحنا پذیر تاریخی، سه عامل نظم جهانی آینده را شکل خواهند داد: تغییر در قدرت نظامی و اقتصادی قدرت‌های بزرگ، نحوه برداشت این تغییرات در سراسر جهان و این‌که قدرت‌های بزرگ چه راهبردهایی را به کار خواهند گرفت. تمام این سه عامل موجب نگرانی چین و ایالات‌متحده درباره نفوذ جهانی خود پس از کرونا در جهان است.

برخلاف این مسیر مشترک، قدرت ملی چین از این بحران در چندین سطح ضربه خواهد خورد. شیوع این بیماری اختلافات سیاسی مهمی را در درون حزب کمونیست چین ایجاد کرده است، حتی باعث انتقادات کمرنگی هم به سبک رهبری بسیار متمرکز رئیس‌جمهور شی جین‌پینگ شده است. این موضوع در تعدادی از تفسیرهای نیمه‌رسمی که به شکلی در ماه آوریل به حوزه­ های عمومی راه پیداکرده، منعکس‌شده است. تعطیلی سخت‌گیرانه چندماهه نیمی از کشور برای سرکوب این ویروس توسط رئیس‌جمهور به ­طور گسترده مورد استقبال قرار گرفت اما وی هنوز بدون خسارت از این بحران بیرون نیامده است. بحث­ های داخلی در مورد تعداد دقیق کشته‌شدگان و مبتلایان، خطرات ناشی از تأثیرات موج دوم با بازگشایی آرام کشور و در مورد آینده سیاست­های اقتصادی و خارجی، زیاد است.

خسارات اقتصادی وارده گسترده است. با وجود نرخ منتشرشده بازگشت به کار در چین، به‌هیچ‌وجه مقدار محرک­های داخلی در نیمه دوم سال 2020 نمی­تواند خسارت وارده به فعالیت‌های اقتصادی­ در سه‌ماهه اول و دوم این سال را جبران کند. بازسازی جدی اقتصادی در میان شرکای اصلی تجاری چین از برنامه ­های بهبود اقتصادی آن بیشتر ممانعت خواهد کرد زیرا در پیش بحران، بخش معاملاتی اقتصاد 38 درصد از تولید ناخالص داخلی را نشان می­داد. به‌ طور کلی، رشد سال 2020 احتمالاً حدود صفر خواهد بود که بدترین عملکرد از زمان انقلاب فرهنگی در پنج دهه گذشته است. نسبت بدهی به تولید ناخالص داخلی چین در حال حاضر حدود 310 درصد است که مانند یک چنگک به روی سایر هزینه ­های اولویت­ دار چین ازجمله آموزش، فناوری، دفاع و کمک­های خارجی چنگ انداخته است. همه این‌ها در آستانه جشن­ های صدساله حزب در سال 2021 صورت می­گیرد که رهبری آن متعهد شده است تولید ناخالص داخلی چین را در طی یک دهه دو برابر کند. بیماری همه­ گیر کنونی اجرای این تعهد را غیرممکن خواهد کرد.

در مورد قدرت ایالات‌متحده، مدیریت پر هرج‌ومرج دولت ترامپ خاطره فراموش‌نشدنی‌ای را در سرتاسر جهان از خود به‌جای گذاشته است به‌طوری‌که گفته می­شود این کشور نمی­تواند بحران­های داخلی خود را برطرف کند چه رسد به مشکلات کشورهای دیگر. از همه مهم‌تر، به نظر می‌رسد که ایالات‌متحده در این دوره بجای یکپارچه­ تر شدن گسسته ­تر خواهد شد، درحالی­که معمولاً در بحران­های ملی به این بزرگی کشور یکپارچه ­تر شده است؛ این شکنندگی مداوم دستگاه سیاسی آمریکا، محدودیت­های آمریکا برای رهبری جهانی را افزایش می­دهد.

در ضمن، برآوردهای محافظه­ کارانه نشان می­دهد اقتصاد ایالات‌متحده در سال 2020 بین 6 تا 14 درصد کاهش خواهد داشت که این بزرگ‌ترین کاهش از زمان رفع تحرکات در پایان جنگ جهانی دوم است. مداخلات مالی واشنگتن برای توقف این کاهش که در حال حاضر به ده درصد از تولید ناخالص داخلی رسیده است، باعث می‌شود نسبت بدهی ­های ایالات‌متحده به تولید ناخالص داخلی به 100 درصد – نزدیک رکورد زمان جنگ که 106 درصد است، برسد. وضعیت جهانی ذخیره ارزی دلار آمریکا به دولت اجازه می­دهد برای تأمین کسری بودجه به فروش از خزانه­ های دولت ادامه دهد. بااین‌وجود، بدهی­ های در مقیاس بزرگ دیر یا زود باعث می­شود هزینه­ های پس از بهبودی کرونا ازجمله هزینه­ های ارتش محدود شود. همچنین این خطر وجود دارد که بحران اقتصادی فعلی به یک بحران مالی گسترده‌تر منجر شود، گرچه بانک مرکزی فدرال، بانک­های مرکزی گروه 20 (G-20) و صندوق بین‌المللی پول تاکنون موفق شده­اند این خطر را کاهش دهند.

مدیریت پر هرج‌ومرج دولت ترامپ، اثر محو نشدنی‌ای را از کشوری که قادر به اداره بحران­های خودش نیست، در اذهان به‌جای گذاشته است.

رهبران چینی یک دیدگاه ساده لنینیستی در مورد قدرت ایالات‌متحده دارند. این دیدگاه بر دوپایه استوار است: ارتش آمریکا و دلار آمریکا (ازجمله عمق و سیال بودن بازارهای مالی ایالات‌متحده که اساس آن است). سایر موارد جزء هستند.

همه کشورها نسبت به آنچه لنینیست­ها آن را «قدرت عینی» می­نامند و از تمایل قدرت‌های بزرگ برای پیاده کردن آن، آگاه هستند اما درک قدرت هم به همان اندازه مهم است. هم‌اکنون چین در حال اضافه‌کاری برای ترمیم خسارات سنگین به جایگاه جهانی خود که ناشی از منشأ جغرافیایی ویروس و عدم توانایی پکن در مهار اپیدمی در ماه­های اولیه این بحران است. هرچند نسل جدید دیپلمات­های چینی معروف به «گرگ جنگجوی» ممکن است به پکن گزارش دهند ولی واقعیت این است که ایستادگی چین موجب تحمل ضربه بزرگی شده است (جالب این است که این گرگان جنگجو بجای این‌که این آسیب­ها را بهبود ببخشند بر آن‌ها اضافه می­کنند). واکنش ضد چینی در مورد انتشار ویروس کرونا که اغلب ریشه نژادی دارد در کشورهایی مانند هند، اندونزی و ایران متفاوت است. قدرت نرم چینی خطر تکه‌تکه شدن را به همراه دارد.

به دلایل مختلف، ایالات‌متحده خیلی بهتر از چین از این بحران خارج نخواهد شد. دنیا به اقدامات رئیس‌جمهور آمریکا با ترس نگاه می­کنند نه به‌عنوان رهبر جهان آزاد، بلکه وی را در هیبت یک داروساز متقلب که به درمان­های تأیید نشده توصیه­ می­کند می­بینند. این­که گفته می­شد «آمریکا اول» است در عمل یعنی: در یک بحران واقعی جهانی انتظار یاری از طرف ایالات‌متحده نداشته باشید زیرا این کشور حتی نمی‌تواند از خودش مراقبت کند. زمانی ایالات‌متحده خط حمل‌ونقل هوایی برلین بود. اکنون تصور تئودور روزولت از نیروی دریایی ایالات‌متحده توسط ویروس کرونا فلج و زمین­گیر شده است، گزارش­های دولت حاکی از تلاش برای به دست گرفتن کنترل انحصاری واکسن کوید 19 است که آلمانی­ها آن را تهیه‌کرده‌اند و همچنین دخالت دولت فدرال برای جلوگیری از فروش تجاری تجهیزات حفاظت شخصی پزشکی به کانادا است. همه‌چیز در دنیا عوض‌شده است.

بعد از کرونا

به نظر می­رسد این بحران بخش اعظم آنچه از روابط ایالات‌متحده و چین باقیمانده است را هم نابود کند. در واشنگتن، هرگونه بازگشت به دنیای «تعهد استراتژیک» قبل از سال 2017 با پکن ازنظر سیاسی دیگر قابل دفاع نیست. اصطلاح دوم ترامپ به معنای واگرایی بیشتر خواهد بود و احتمالاً محدودیت­های اعمال‌شده از دیدگاه ترامپ نشأت می­گیرد و موجب خشم گسترده ملی از جایی که منشأ ویروس اعلام‌شده، خواهد شد، گرچه این راهبرد با مداخلات شخصی رئیس‌جمهور بعضی مواقع متناقض خواهد بود. در دولت بایدن، رقابت راهبردی (با واگرایی در بعضی مناطق) ادامه خواهد یافت و به‌احتمال‌زیاد به‌صورت نظام ­یافته ­تری اجرا خواهد شد و حوزه ­هایی را برای همکاری در مناطق تعریف‌شده مانند آب‌وهوا، بیماری­های همه­ گیر و ثبات مالی جهانی فراهم خواهد کرد. برای توازن، پکن انتخاب مجدد ترامپ را نسبت به انتخاب فردی دیگر ترجیح می­دهد زیرا چین گرایش ترامپ به روی­گردانی از اتحادهای سنتی آمریکا، کناره‌گیری از رهبری چندجانبه و خارج شدن مورد به مورد از راهبرد ایالات‌متحده درباره چین را ارزشمند می­بیند. درهرصورت، روابط آمریکا با پکن بیشتر تقابلی خواهد شد.

اکنون در پکن واکنش چین به وضعیت سخت‌گیرانه ایالات‌متحده در حال بررسی جدی است. این روند در سال 2018 و در طول اولین سال جنگ تجاری ایالات‌متحده و چین آغاز شد و اکنون به دلیل بیماری همه ­گیر کرونا و عواقب بین‌المللی آن، شدت یافته است. این بررسی بخشی از بحث داخلی گسترده در پکن در مورد اینکه آیا استراتژی ملی چین در این مرحله از توسعه اقتصادی و نظامی‌­اش، در سال‌های اخیر به‌اندازه کافی در خانه اصلاح‌طلبانه و در خارج از کشور بیش‌ازحد ادعایی بوده است.

قبل از رئیس‌جمهور فعلی چین، راهبرد چین این بود که قبل از پیگیری هرگونه اصلاح عمده در نظم منطقه­ ای و بین­ المللی – ازجمله در تایوان، دریای چین جنوبی و حضور ایالات‌متحده در آسیا، برای تغییر همبستگی نیروهای اقتصادی و نظامی به نفع چین، منتظر بماند. زیر نظر رئیس‌جمهور چین، پکن به‌طور قابل‌ملاحظه‌ای بیشتر از آمریکا مورد تأیید واقع شد، و با محاسبه – و تاکنون موفقیت‌آمیز – خطرات ایجاد تغییرات روی زمین را پذیرفته است، همان‌طور که در احیای جزایر در دریای جنوبی چین و طرح کمربند و جاده[3] (BRI) نشان داد. آمریکا این رویکرد چین را قابل‌کنترل تلقی کرده است اما این محاسبه می­تواند در یک جنگ پس از تجارت و پس از کرونا در جهان تغییر کند. رئیس‌جمهور چین می‌تواند به دنبال کاهش تنش با ایالات‌متحده باشد تا زمانی که کرونا از حافظه سیاسی پاک شود یا با چالش‌های داخلی روبرو شود، در این صورت او می­تواند رویکردی ناسیونالیستی­ تر در خارج از کشور داشته باشد. هردوی این گرایش­ها احتمالاً در خط­ مشی چین ظاهر خواهد شد و تا زمانی که روند بررسی سیاست داخلی چین خاتمه یابد، امکان ندارد تا اندکی قبل از کنگره بیستم حزب کمونیست در سال 2022 اتفاق بیفتد. اما چنانچه هنوز شیوه رئیس‌جمهور چین نشان‌دهنده همان روش باشد او در مقابل هرگونه مخالفت داخلی به‌احتمال‌زیاد تلاشش را دو برابر خواهد کرد.

این به معنی سخ ت­تر شدن وضعیت چین در برابر ایالات‌متحده است، ازجمله در موضوعاتی مانند تایوان که تنها بی ­ثبات­ترین عنصر در روابط ایالات‌متحده و چین محسوب می­شود. پکن احتمالاً استراتژی خود مبنی بر کوچک‌سازی فضای بین­المللی تایوان را تشدید می­کند، حتی باوجود تلاش­های ایالات‌متحده برای ایمن‌سازی ثبت­ نام مجدد تایوان در سازمان بهداشت جهانی، این اختلاف تشدید خواهد شد. با توجه به این‌که این موضوع در مورد سایر تلاش‌های اخیر ایالات‌متحده برای ارتقاء تعامل در سطح رسمی بین واشنگتن و تایپه اتفاق می­افتد، تفاهم «تک سیاست چین» که عادی‌سازی روابط ایالات‌متحده با چین را در سال 1979 پی­ریزی کرد می­تواند به سمت حل شدن برود. اگر این تفاهم‌ها از بین بروند این امر هم روی پاشنه سایر تلاش‌های اخیر ایالات‌متحده آمریکا قرار خواهد گرفت، چشم ­انداز نوعی رویارویی نظامی با تایوان، حتی به‌عنوان نتیجه ناخواسته مدیریت ناکام بحران، به‌طور ناگهانی انتزاع به واقعیت تبدیل می­شود.

جنگ سرد جدید؟

قبل از بحران کنونی، نظم لیبرال بین ­المللی پس از جنگ از قبل شروع به متلاشی شدن کرده بود. قدرت نظامی و اقتصادی ایالات‌متحده، مبنای ژئوپلیتیکی که نظم بر روی آن مستقر شده بود توسط چین ابتدا به‌صورت منطقه ­ای و اخیراً در سطح جهان، به چالش کشیده شد. دولت ترامپ با تضعیف ساختار متحدین ایالات‌متحده (که در منطق متعارف راهبردی برای حفظ توازن قدرت در برابر پکن از اهمیت اساسی برخوردار بود) بر مشکلات این نظم جهانی افزود و به‌طور مرتب نهادهای چندجانبه را از مشروعیت انداخت (عملاً یک خلأ سیاسی و دیپلماتیک ایجاد کرد که توسط چین پر شود). نتیجه آن یک جهان به‌طور فزاینده ناکارآمد و آشفته است.

بحران فعلی احتمالاً چنین روندهایی را تقویت خواهد کرد. هم‌اکنون رقابت راهبردی تمام طیف­های روابط ایالات‌متحده و چین من‌جمله نظامی، اقتصادی، مالی، فن­آوری و عقیدتی را تعریف می­کند و به‌طور فزاینده روابط پکن و واشنگتن را با کشورهای ثالث شکل خواهد داد. تا قبل از بحران کنونی، این تصور که جهان وارد یک جنگ سرد جدید یا جنگ سرد دوم شود، در بهترین حالت نابهنگام به نظر می­آمد.نظام ­های مالی دو کشور چنان درهم‌تنیده بود که جدا شدن واقعی آن‌ها از هم بعید به نظر می‌رسید و گمان می­رفت چشم‌انداز کمی از جنگ­های نیابتی ژئوپلیتیکی یا ایدئولوژیکی در کشورهای دیگر وجود داشته باشد که یکی از خصایص تعریف‌شده رقابت بین ایالات‌متحده و اتحاد جماهیر شوروی است.

ممکن است جنگ جهانی دومی هنوز وجود نداشته باشد ولی به نظر می­رسد جنگ جهانی یک و نیم آغاز شده است.

اما تهدیدهای جدیدی که هر دو طرف با افزایش تنش­های مربوط به کوید 19 ایجاد می‌کنند، می‌توانند همه این‌ها را تغییر دهند. تصمیم واشنگتن برای پایان دادن به سرمایه‌گذاری‌های صندوق بازنشستگی ایالات‌متحده در چین، دارایی‌های آینده چین در ایالات‌متحده را محدود می­کند. اوراق بهادار خزانه‌داری، یا شروع جنگ ارزی جدید (که اخیراً با آغاز ارز دیجیتالی جدید چین تشدید شده است) باعث می‌شود سریع آن چسبندگی مالی که دو اقتصاد را در کنار هم نگه‌داشته است، از بین برود. تصمیم پکن برای نظامی کردن بیش‌ازحد طرح کمربند و جاده، خطر جنگ­های نیابتی را افزایش می­دهد. علاوه بر این ، با رشد مقابله ایالات‌متحده و چینی، سامانه چندجانبه، معیارها و نهادهایی پشتیبانی‌کننده شروع به فرسایش می­کنند. بسیاری از نهادها خود را برای رقابت عرصه می­کنند. به همراه ایالات‌متحده آسیب‌دیده و چین آسیب‌دیده، «مدیر سیستم» وجود ندارد که عبارت جوزف نوی را قرض بگیرد تا بتواند نظام بین­المللی را به‌طور کاربردی حفظ کند. ممکن است هنوز جنگ سرد 2 شروع نشده باشد اما به نظر می‌رسد جنگ سرد 1.5 شروع‌شده است.

گزینه ­های بهتری برای این سناریو وجود دارد. آن‌ها بستگی دارد به تغییرات مهم در سیاست و خط ­مشی واشنگتن؛ تعدیل مجدد اصلاح­ طلبانه و بین‌المللی در پکن؛ ایجاد یک معماری جدید تنش ­زدا بین ایالات‌متحده و چین (با استفاده از تجربه ایالات‌متحده و اتحاد جماهیر شوروی) که پارامترهای روشنی را در رابطه با رقابت و به‌منظور جلوگیری از فاجعه نظامی ارائه می­کند و تلاش سایر کشورها برای جمع‌کردن منابع سیاسی و مالی به‌منظور حفظ مؤسسات اساسی چندجانبه نظام فعلی به‌عنوان شکلی از امدادرسانی نهادی تا این‌که ثبات ژئوپلیتیکی حاصل شود. تاریخ از پیش تعیین‌شده نیست، اما هیچ‌یک از این وقایع حاصل نمی­شود مگر اینکه رهبران سیاسی در پایتخت­ های مختلف تصمیم بگیرند که مسیر را تغییر دهند. با تصمیمات نادرست، دهه 2020 به نظر می‌رسد بازگشت بی­ فکرانه به دهه 1930 است؛ بااین‌وجود تصمیمات درست می‌تواند ما را از پرتگاه نجات دهد.

درباره نویسنده

کوین رود نخست‌وزیر پیشین استرالیا و رئیس موسسه سیاست‌گذاری انجمن آسیا در نیویورک است.

—————————————————————————————————————-

[1] Pax Sinica (به زبان لاتین: «صلح چینی») برای دوران صلح در شرق آسیا بکار می­رود که به‌واسطه نفوذ اجتماعی، فرهنگی، ایدئولوژیکی و اقتصادی چین ایجادشده بود. این دوران تقریباً دو هزار سال طول کشید و حدود سال 200 قبل از میلاد به پایان رسید.

[2] Pax Americana اصطلاحی است به مفهوم صلح نسبی در نیمکره غربی و سپس در جهان که از اواسط قرن بیستم آغاز می‌شود و با این تصور که این آرامش ناشی از تسلط قدرت ایالات‌متحده برجهان ایجادشده است.

[3] The Belt and Road Initiative طرح کمربند و جاده شامل یک‌سوم تجارت جهانی و تولید ناخالص داخلی و بیش از 60٪ از جمعیت جهان است. چین ابتکار کمربند و جاده (BRI) را در سال 2013 برای بهبود اتصال و همکاری در مقیاس بین‌قاره‌ای پیشنهاد داد.