فنونیزاده حرفهای جالبی بر زبان آورد، متن گفت و گو با بازیکن اسبق استقلال در زیر از حضورتان خواهد گذشت.
چطور فوتبالیست شدید؟
من بچه نازیآباد هستم و همیشه با افتخار این موضوع را بیان کردهام، آن روزها در زمینهای خاکی محلمان فوتبال بازی میکردیم، یک روز «اردشیر لارودی» که خدا نگهدارش باشد مرا دید و از بازیام خوشش آمد، شما بهتر این مرد بزرگ را میشناسید، او علاوه بر این که مربی و کارشناس بزرگ فوتبالی است از بهترین و نخبهترین نویسندههای ورزشی ایران است، مرا به تیم راهآهن معرفی کرد. این جوری بود که فوتبال را به صورت رسمی آغاز کردم.
بعد چطور به استقلال رفتید؟
سال ۶۳ به دارایی پیوستم، به تیم ملی دعوت شدم و چون به سن خدمت سربازی رسیدم نیرو زمینی را انتخاب کردم، ۲ سال برای این تیم توپ زدم تا این که دوباره به دارایی بازگشتم. یک روز منصورخان پورحیدری که خدا رحمتش کند به من پیشنهاد حضور در استقلال را داد.
برای بازی کردن در استقلال شرط نداشتید؟
شرط؟ نه آقا از این خبرها نبود، روزی که من رفتم با استقلال قرارداد امضا کنم یه برگه کاغذ جلوم گذاشتند و بدون اینکه حرفی از پول بزنم آن را امضا کردم، شما میدانید وقتی من میخواستم با استقلال قرارداد ببندم چه بازیکنانی همراه من بودند.
چه بازیکنانی؟
احمدرضا عابدزاده، مجید نامجو مطلق، شاهین و شاهرخ بیانی، عبدالعلی چنگیز، رضا حسنزاده، صمد مرفاوی و جواد زرینچه. هر کدام از این نامها برای خودشان اسمی و رسمی در فوتبال داشتند و دارند و اگر تمام بازیکنان امروز استقلال را در چرخ گوشت بیندازید ۱۰ درصد یکی از این بازیکنانی که نام بردم نخواهند شد. همیشه گفتهام و باز تاکید میکنم اگر اسم این بزرگان را پشت تریلی بنویسید جلوی پیچ جاده کمر خم میکند! همه ما یک کلمه از پول حرف نزدیم و فقط گفتند فردا ساعت ۱۸ تپههای داوودیه باشید، حالا یک بچه که بزرگترین افتخارش خراب گردن پنالتی چیپ در شهرآورد میباشد علیه پیشکسوتان استقلال حرف میزند و از مدیرعامل بابت ملاقات با این بزرگان انتقاد میکند.
خیلی از «فرشید اسماعیلی» شاکی هستید؟
برای اینکه یک بازیکن که کاری برای استقلال انجام نداده است باید حد و اندازهاش را بشناسد، باید بداند چطور حرف بزند و چه خط قرمزهایی را رد نکند. باید بداند پیشکسوتان استقلال سرمایههای باشگاه هستند و خود او نیز ۱۵ سال دیگر پیشکسوت میشود و اگر یک جوان این حرفها را بزند ناراحت میشود، به او توصیه میکنم از این پس پایش را به اندازه گلیمش دراز کند.
زمان زیادی برای استقلال بازی نکردید اما افتخارات خوبی دارید؟
من ۲ فصل و نیم در استقلال بازی کردم و ۷ قهرمانی دارم، یک بار با استقلال قهرمان آسیا شدهام و یک نایب قهرمانی آسیا دارم، شاید باور نکنید اما در طول ۱۰۳ بازی رسمی که با پیراهن استقلال انجام دادهام فقط یک شکست در کارنامهام به چشم میخورد که عجیب غریب است.
شما بازیکن استقلال بودید و برادرتان «مرتضی» بازیکن پرسپولیس، قدیمیترها میگویند شما پرسپولیسی بودید و مرتضی استقلالی؟
مرتضی از بچگی استقلالی بود اما بعدها که به پرسپولیس رفت عاشقانه این تیم را دوست داشت و برای موفقیت قرمزپوشان همه کار کرد.
خود شما پرسپولیس بودید؟
من پرسپولیسی نبودم اما به «علی پروین» علاقه زیادی داشتم، پروین بزرگ فوتبال ایران بود و همه او را دوست داشتند.
چرا به تیم پروین نرفتید؟
یک سال بعد از اینکه به استقلال پیوستم علی آقا یک نفر را فرستاد و مرا به خانهاش برد، ماه مبارک رمضان بود، ساعت ۴ صبح به من گفت رضایتنامهات را بگیر و فصل آینده پرسپولیسی شو.
چرا این اتفاق نیفتاد؟
برای اینکه نتوانستم با خودم کنار بیایم و به احساسات هواداران استقلال که مرا دوست داشتند پشت کنم و به تیم رقیب بروم.
شما و آقا مرتضی در خانه کرکری نمیخواندید؟
نه، مگر مرتضی میتوانست برای من کُری بخواند، او جلوی من در شهرآوردها بردی نداشت که بخواهد عرض اندام کند، (با خنده) من در خانه مثل شاهزادهها راه میرفتم و مرتضی مرا باد میزد!