محبوبیت فوتبال باعث شده تا بسیاری از صنایع و اقتصادهای بزرگ جهان برای تبلیغ و دیده شدن به این رشته رو بیاورند. از کارخانجات بزرگ تولید خودرو مثل بنز و آئودی در آلمان گرفته تا خطوط هواپیمایی بزرگ و ثروتمندی چون امارات، مشتاق حضور در میادین فوتبال و پیراهن تیمهای بزرگ هستند.
شرکت آئودی که در زمره باکیفیتترین تولیدکنندگان خودروهای جهان هستند، چندین سال است که حامی مالی تیم بایرن مونیخ در آلمان است. شرکت لاستیک سازی یوکوهاما روی پیراهن چلسی تبلیغ میکند. هواپیمایی امارات روی پیراهن رئال مادرید اسپانیا و … حضور این تیمها و برندهای بزرگ صنعتی یکی از راههای درآمدزایی در فوتبال حرفهای و خصوصی اروپا محسوب میشود و البته راهی برای توسعه بیشتر این ورزش.
در هیچ کدام از این قراردادها و حضور کارخانجات صنعتی شاهد اتفاقات غیرمعقول و غیرمنطقی نبودهایم. هیچ وقت نشده که بگویند بنز بخاطر حمایت مالی از بایرن دچار ضرر و زیان شد یا کارخانه لاستیکسازی یوکوهاما بخاطر حضورش در فوتبال و چلسی با کسری بودجه مواجه شده زیرا در آنجا همه چیز براساس روابط برد- برد تعیین میشود. یعنی حامی مالی از حضورش سود میبرد و برندش را معتبرتر میکند و باشگاه هم درآمدهایش زیاد میشود و میتواند فعالیتش را توسعه بدهد.
* صنایع در فوتبال ایران چه می کنند؟
این نوع همکاری و مشارکت را با حضور باشگاههای صنعتی در فوتبال ایران مقایسه کنید.
باشگاههای صنعتی ایران هیچ شباهتی به این مدل حرفهای ندارند. فلسفه حضور آنها مربوط به زمانی بود که فوتبال و ورزش ایران صددرصد دولتی بود و این باشگاهها برای حمایت از این حوزه متولد شدند. قرار بود این باشگاهها صنعتی در خدمت رشد و توسعه فوتبال باشند. قرار بود آنها در خدمت رشد و پرورش استعدادها باشند و در عمل به نهادینه شدن ورزش و سلامتی در جامعه کمک کنند؛ تنها کاری که اکنون نمی کنند.
قرار بود باشگاههای صنعتی با تکیه بر توانهای سختافزاری و دانش نرم افزاری که دارند، شرایط رشد و پیشرفت فوتبال را با هزینهای اندک فراهم کنند چون شعار این بود که هزینه در ورزش در واقع هزینه برای سلامتی و نشاط اجتماعی است اما وضع موجود آنها را با ایده آل و هدف اولیه مقایسه کنید. آیا این باشگاههای صنعتی توانستهاند به وظایف اصلی خود در قبال حتی کارگران و خانوادههای کارگران خود به درستی عمل کنند؟
چند درصد فوتبالیستهای این تیمها را فرزندان کارگران کارخانهها تشکیل میدهند؟ شاید در بین این باشگاهها برخی مانند سایپا با هزینهای نسبتا اندک اداره میشود و به بازیکنان جوان و ورزش خانواده کارگران اهمیت ویژهای میدهد، اما سایرین چه؟ آنها کدام مسیری را می روند که این هدف منتهی نشده و نخواهد شد؟ در پس پرده چه اتفاقی روی داده است؟
در برخی باشگاههای صنعتی شاهد بریز و بپاشهای آنچنانی در این شرایط سخت اقتصادی هستیم. ولخرجیهای این مدیران از عوامل اصلی گران شدن بیمورد فوتبال در سالهای اخیر بوده است. دستمزد بازیکن 500 میلیونی به لطف نفوذ دلالها در برخی از این باشگاههای صنعتی به چندین میلیارد تومان هم رسید؛ حتی شایعه شد برخی در فصل نقل و انتقالات بودجه باز داشتند تا بتوانند دست روی هر بازیکنی که گذاشتند به راحتی جذبش کنند. این در حالی است که در فوتبالی که قرار است خصوصی شود، قطعا توان رقابت با اینها که دست در جیب کارگران کرده اند، وجود ندارد و هر روز نیز این موضوع تشدید می شود.
عمق فاجعه در این است که باشگاههای صنعتی ما هزینه خود را برخلاف تصور عمومی، نه از دولت که از جیب مردم برمیدارند. آنها هرکدام محصولاتی تولید میکنند که هزینههای اداره باشگاههای خود را هم در آن دیدهاند و با افزایش قیمت محصولات، هزینه اداره باشگاههای صنعتی را هم تامین میکنند. این در حالی است که در کشورهای صاحب سبک فوتبال شاهد چنین رویهای نیستیم.
صنایع در همه جای دنیا به عنوان حامی مالی وارد فوتبال میشوند اما در کشور ما برعکس عمل میکنیم و نتیجهاش هم همین شرایط نابسامان کنونی آنهاست که در واقع باید زیر نظر وزارت صنایع، در مسیر درستی قرار می گرفتند.
وزارت صمت متاسفانه نظارت دقیقی روی زیر مجموعههای ورزشی خود ندارد و نتیجهاش هم همین میشود که گاهی نه تنها اعضای مجمع یک کارخانه بزرگ، بلکه مدیران کارخانه هم به دلیل مشغلههای فراوانی که دارند حتی نمیدانند چه پولهایی که برای باشگاه به عنوان بودجه در نظر گرفته شده چطور و چگونه خرج شده است. به همین دلیل، نیاز ورود نهادهای بالادستی مثل مجلس شورای اسلامی برای اصلاح قانون ورزش حرفهای به شدت احساس میشود. در غیر اینصورت، با تداوم رها شدگی این باشگاه ها و عدم وجود نظارت، این وضعیت بر دامنه ناراستی ها و مشکلات فوتبال کشور می افزاید که هم اکنون، چنین نقشی را برعهده دارد