شورای آتلانتیک در گزارشی نوشت: تاریخ نشان داده که تنگنای اقتصادی به تنهایی نمیتواند ایران را به تغییر رفتار وادار کند.
به رغم تأکید دولت ترامپ مبنی بر این که فشار حداکثری و شدیدتر شدن بحران اقتصادی میتواند ایران را به میز مذاکرات بازگرداند، رفتار ایران در چند دهه گذشته عکس این مسئله را ثابت کرده است. تنگناهای اقتصادی از توجه رهبران این کشور دور نمانده است. با توجه به فشارها و محدودیتهای داخلی، مقامات ناگزیر هستند که افکار عمومی را در نظر بگیرند و سیاستهایشان را با واقعیتها هماهنگ کنند. با این حال، حتی زمانی که رهبری ایران باید تصمیمهای راهبردی بگیرد و سیاستهایش را تغییردهد، اقتصاد فقط یکی از چندین ملاحظه است.
در سال ۲۰۱۲ میلادی ایران مجبور شد در سیاستش تغییر راهبردی داده و با ورود به گفتوگوهای هستهای موافقت کند که این گفتوگوها سرانجام در ۲۰۱۵ به برجام منتهی شد. آیتالله خامنهای، رهبر انقلاب در سال ۲۰۱۳ در دیدار با فرماندهان سپاه با تأیید اقدامات درست دیپلماتیک، این موضع را «نرمش قهرمانانه» توصیف کرد. گرچه تحریمها در این تصمیم ایران نقش چشمگیری ایفا کرد، اما دلیل این گردش در سیاست حاکمیت را نمیتوان فقط به عوامل اقتصادی محدود کرد. باید تحولات شرایط سیاسی ایران (پایان دو دوره ریاست جمهوری احمدینژاد، روی کارآمدن حسن روحانی، و انتقال مسئولیت گفتوگوهای هستهای از شورای عالی امنیت ملی به وزیر امور خارجه، محمد جواد ظریف) و دستاوردهای فناورانه جمهوری اسلامی در برنامه هستهای (که باعث شد باراک اوباما، رئیس جمهوری سابق نخستین بار حق برخورداری ایران از غنیسازی صلحآمیز اورانیوم را به رسمیت بشناسد) را هم به شمار آورد.
در یک دهه گذشته، ایران به رغم محدودیتهای چشمگیر اقتصادی پیگیری اهداف راهبردیاش در زمینه برنامه هستهای، توسعه موشکهای دوربرد و رفتارهای منطقهایاش را ادامه داده است. اولویتهای ایران بازتاب این باور است که تواناییهای راهبردی ایران، به ویژه برنامه هستهای و موشکی، برای تضمین امنیت است. خروج آمریکا از برجام فقط باعث تقویت این ایده آیتالله خامنهای، رهبر انقلاب ایران شد که آمریکا قابل اعتماد نیست و برنامه هستهای تنها بهانهای است برای واشنگتن تا ایران را تضعیف کند و به هدف بلندمدت براندازی فکر کند.
بدیهی است آیتالله خامنهای، رهبر معظم انقلاب از شرایط اقتصادی آگاهی دارد اما به این باور پایبند است که راه حل این مسئله در «اقتصاد مقاومتی» ریشه دارد. او این ادعا را نمیپذیرد که مشکلات اقتصادی ایران از تحریمهای آمریکا ناشی میشود و برای حل آنها باید تسلیم خواستههای غرب شد. همچنین، به باور او، بازگشت شرکتهای خارجی به ایران باعث میشود که جامعه ایرانی در معرض نفوذ فرهنگ و سیاست غرب قرار بگیرد و چه بسا دیگر منافع کشور نیز به خطر بیفتد.
کلام آخر این که آنهایی که میپندارند چالش اقتصادی به تنهایی ایران را وادار خواهد کرد در عناصر اصلی سیاست خارجی خود بازنگری کند، چه بسا با دیدن رویدادهای آتی، مأیوس و ناامید شوند.