سم‌پاشی رسانه‌های بیگانه اقدام علیه سلامت روانی ایرانیان است
سم‌پاشی رسانه‌های بیگانه اقدام علیه سلامت روانی ایرانیان است
رییس کمیته روان‌شناسی سیاسی انجمن علوم سیاسی ایران، سم‌پاشی رسانه‌های بیگانه در موضوع کرونا را اقدامی علیه سلامت روانی ایرانیان عنوان کرد و گفت: باید ساخت روانی و فرهنگی جامعه را تقویت و شناخت اجتماعی را ارتقاء دهیم و جامعه‌ را ازلحاظ ذهنی و روانی توانمند کنیم، آموزش خود مراقبتی، خودکنترلی و خویشتن‌داری در زمان بحران منجر به خودآگاهی ملی، همدلی و مشارکت فعال مردم در تمام عرصه‌ها می‌شود.
سکان نیوز به نقل از ایرنا/  انتشار خبر ورود کرونا ویروس به ایران در سی بهمن‌ماه امسال موجی از نگرانی و اضطراب میان افکار عمومی را فراهم آورد؛ اما شفافیت، آگاهی‌بخشی و استفاده از همه ظرفیت‌ها برای درمان و پیشگیری از شیوع این بیماری همه‌گیر بتدریج این نگرانی را به اعتماد میان مردم و حکومت تبدیل کرد.

اما از سوی دیگر و در حالی که کرونا ویروس بیش از ۸۰ کشور جهان را در برگرفته است، رسانه‌های فارسی‌زبان خارج‌نشین همسو با سیاست فشار حداکثری و ایران هراسی با استفاده از تاکتیک‌های عملیات روانی و با برجسته‌سازی و انتشار اخبار بزرگ‌نمایی شده از ایران، سعی کردند با القای ناتوانی بخش‌های مختلف نظام در مهار این بیماری بر شکاف خودساخته میان مردم و حاکمیت دامن بزنند.

خبرنگار سیاسی ایرنا در این باره روز پنجشنبه با «سعید عبدالملکی» عضو هیات علمی دانشگاه و رییس کمیته روان‌شناسی سیاسی انجمن علوم سیاسی ایران گفت‌وگویی انجام داده است که در ادامه آنرا می‌خوانید.

ایرنا: بنگاه سخن‌پراکنی بی‌بی‌سی و چند شبکه فارسی‌زبان وابسته به کشورهای منطقه با انتشار خبرهای دروغ از شمار کشته‌شدگان مبتلا به کرونا ویروس و … موضوع شیوع این بیماری در کشورهای مختلف را طبیعی اما همین موضوع را در ایران به شکل بحرانی غیرقابل‌کنترل و در قالب ناکارآمدی نظام جلوه می‌دهند! رفتار این قبیل رسانه‌ها از منظر روان‌شناسی سیاسی چگونه قابل‌تحلیل است؟

سعیدعبدالملکی: ببینید وقتی از بنگاه سخن‌پراکنی صحبت می‌شود خودبه‌خود بار معنایی منفی به ذهن متبادر می‌شود. اگر بخواهیم به تبارشناسی این دو عنوان بپردازیم به نتایج جالب‌توجهی می‌رسیم چراکه «بنگاه» ناخودآگاه مکانی برای کارچاق‌کنی و جوش دادن معامله و «سخن‌پراکنی» پخش حرف توأم با شایعه و به بازی گرفتن افکار عمومی برای رسیدن به مقاصدی خاص را برایمان تداعی می‌کند. بنابراین؛ خط و مشی این قبیل شبکه‌ها از قبل معلوم است.

اما در خصوص خبرنگاران، کارشناسان و تحلیل گران این شبکه‌ها که عمدتاً ایرانی هستند اگر بخواهیم تیپ‌شناسی انجام دهیم به سه تیپ می‌توانیم اشاره‌کنیم: تیپ اول؛ افرادی هستند که فعالیت در این شبکه‌ها را به دید یک شغل و میز شام نگاه می‌کنند و برایشان هیچ اهمیتی ندارد که چه می‌کنند، چه می‌گویند، در مورد چه کسی یا کسانی می‌گویند و تبعات عملشان چیست! فقط به دلارهایی دل‌خوش‌اند که بابت حقوق دریافت می‌کنند و هیچ‌گاه حاضر نیستند آن را از دست بدهند.

تیپ دوم؛ افرادی هستند که عمدتاً زخم‌خورده هستند و به خاطر خصومتی که با نظام جمهوری اسلامی دارند، با تولید محتوا و برنامه‌های عملیات روانی دست به سیاه نمایی می‌زنند و با برجسته‌سازی نقاط کور کل دستاوردهای نظام را یکجا زیر سؤال می‌برند و حتی یک نقطه روشن را هم منعکس نمی‌کنند و وقتی می‌بیند فعالیت‌هایشان نتیجه نمی‌دهد و توطئه‌های آنان توسط نظام خنثی می‌شود در یک رویکرد انتقام جویانه علیه کل ملت ایران دست به جنگ روانی کثیف می‌زنند و با ایجاد یأس و ناامیدی، بن‌بست را به تصویر می‌کشند همچنان که در موضوع کرونا می‌بینیم که چگونه این رسانه‌ها و عناصرشان آتش توپخانه خود را بر کل ملت ایران روشن کرده‌اند و با به تصویر کشیدن چهره‌ای هیولا گونه و آدم‌خوار از کرونا و القاء ترس، تردید و اضطراب، مردم را به سمت فروپاشی روانی برده‌اند.

تیپ سوم؛ کسانی هستند که اساساً شیفته و خودباخته فرهنگ غرب هستند و هویت ایرانی ـ اسلامی را قبول ندارند و حتی آن را امل، عقب‌مانده و کسر شأن خود می‌دانند و با تولید و اجرای برنامه‌های جذاب و القاء تصویری رویایی و رمانتیک از غرب همه‌چیز را گل‌وبلبل نشان می‌دهند و برای قالب کردن خود به مخاطب همچون پورن استارها بر صفحه تلویزیون ظاهر می‌شوند. از کوچک‌ترین خوش‌وبش‌های شاهزاده‌های کاخ باکینگهام چنان متحیر می‌شوند که گویی خداوند به آن‌ها نظرکرده است تا بزرگ‌ترین رخداد زندگی‌شان را تجربه کنند. و از دودکش کاخ ملکه‌ پیر بوی مطبوع گل‌های بهاری را استشمام می‌کنند. این در حالی است که نظام شاهی و شاهزادگی در جهان مدرن یک تحجر تلقی می‌شود.

بنابراین؛ در تبارشناسی رسانه‌های مذکور و انگیزه شناسی مجریان و خبرنگاران و کارشناسان آن و نیز تحلیل محتوایی اخبار، گزارش‌ها و تحلیل‌های آن درمجموع به این جمع‌بندی می‌توان رسید که همگی تحت استعمار قدرت‌های بزرگ غربی و خاورمیانه‌ای هستند که با خرج پول‌های کثیف قصد نابودی و فروپاشی ایران را دارند چرا که ایران تنها کشوری در جهان است که در روان ژنتیک خود از زمان کوروش به این‌سو داعیه امپراتوری فرهنگی و تمدنی بر جهان را داشته و جهت‌گیری آرمان‌گرایی را تاکنون دنبال می‌کند.

ازاین‌رو؛ این قبیل رسانه‌های فارسی‌زبان که اساساً تحت استعمار و استثمار باندهای قدرت و ثروت جهانی هستند دانسته و نادانسته کمر به قتل مردم بسته‌اند و تاوان اعمال آن‌ها را کل مردم ایران می‌دهند. تمام تلاش آن‌ها این است که کاری کنند مردم ایران مثل آن‌ها زندگی کنند و بخورند و بیاشامند و گرنه مردم را عقب‌مانده و امل تلقی کرده و بر پیکره جامعه زخم وارد می‌کنند که اساساً این عمل برخلاف دموکراسی و حقوق بشری است که از آن دم می‌زنند. ما باید بسته به فرهنگ و آداب‌ورسوم جوامع از مردمانشان انتظار تغییر داشته باشیم و نه اینکه بخواهیم با هر ترفند و زر و زور و تزویر همه را به شکل خودمان دربیاوریم.

تحقیقات دانشگاهی ثابت کرده‌اند که جامعه ایرانی دین و معنویت را به‌مثابه یک سبک زندگی برای خود درونی کرده است و حتی برای شمار زیادی از جمعیت، دین و معنویت از نان شب واجب‌تر است. بنابراین؛ تلاش مذبوحانه این قبیل رسانه‌ها و عواملشان در تغییر ذائقه‌ها و باورهای جامعه ایرانی امری بی‌نتیجه است و با توجه به اینکه درک درستی از واقعیت‌های داخل ایران ندارند سم‌پاشی‌های رسانه‌ای آن‌ها صرفاً ایجاد مزاحمت و نوعی اقدام علیه سلامت روانی ایرانیان تلقی می‌شود که در درازمدت موجبات گسترش ناخوش‌های روانی در سطح ملی را فراهم می‌آورد. و قطعاً وجدان جمعی و تاریخ در این باره قضاوت خوبی نخواهد داشت.

یک پژوهشگر رسانه با نام “جوزف تارو” از دو گونه رسانه نام می‌برد: نخست، رسانه‌های جامعه‌ساز و دیگر رسانه‌های تفرقه‌افکن. به‌زعم وی رسانه جامعه‌ساز رسانه‌ای است که به دنبال انسجام و همگرایی ملی و رسانه تفرقه‌افکن به دنبال تضعیف هویت جمعی و ملی است و درنهایت فعالیت رسانه‌های تفرقه‌افکن منجر به «بی‌نظمی‌های هویتی» می‌شود. حال باید دید رسانه‌های مذکور به دنبال سازندگی و اقدام مثبت به نفع کشور و ملت خود هستند و یا در پی تفرقه‌افکنی و ایجاد گسست می‌باشند.

آنچه هر روز از این رسانه‌ها منتشر می‌شود هزاران خبر و گزارش با محتوای خوب و جذاب از کشورهای پشتیبان و تأمین‌کننده معاش روزمره‌شان است و انتشار هزاران خبر منفی و سیاه از داخل ایران! به‌عنوان نمونه حمله موشکی به پایگاه نظامی آمریکا (عین الاسد) و ضربه‌مغزی شدن ده‌ها سرباز آمریکایی، سقوط هواپیمای نظامی آمریکا در غزنی افغانستان که اخبار غیررسمی حاکی از کشته شدن صد افسر ارشد سازمان سیا در آن دارد و نیز شیوع کرونا در کشورهای اروپایی و آمریکا را پوشش نمی‌دهند و حتی یک خبر که منجر به رنجش این قبیل کشورها بشود را دراین‌باره منتشر نمی‌کنند اما شکستگی لوله آب در یک روستای ایران و افتادن یک ماسک کنار سطل آشغال در یکی از خیابان های تهران را به‌عنوان یک گزارش مهم چنان با آب‌وتاب منتشر می‌کنند که گویی فاجعه‌ای وحشتناک رخ‌داده است.

 

ایرنا: چطور می‌توانیم با بالا بردن سواد رسانه‌ای مقابل سیاه‌نمایی رسانه‌های معاند با اعتمادسازی میان مردم، امید و پایداری در برابر این بیماری همه‌گیر را به وجود بیاوریم؟

عبدالملکی: واقعیت این است که ریشه بسیاری از مسائل و مشکلات و نیز منبع بسیاری از تعارضات، سوءبرداشت‌ها، سوءتفاهم‌ها و ناکارآمدی‌ها در کشور ما، روان‌شناختی و فرهنگی است. بنده در موضوع کرونا که اکنون ذهن و روان تمام جامعه ایرانی را درگیر خودکرده است و به سبک زندگی و فضای کسب ‌وکار لطمات جبران‌ناپذیر وارد آورده است، سه عامل را نقش‌آفرین می‌دانم: یکی خود ما مردم هستیم که از حیث تصمیم‌گیری و حل مساله ضعف‌های اساسی داریم، در قبال رخدادهای ریزودرشت هیجانی عمل می‌کنیم و مسئله محوری نداریم که در چند روز اخیر در برخورد با کرونا فضایی هیجانی و هیستریک به وجود آوردیم که بیشتر ترس و اضطراب را برای همدیگر تولید کردیم به‌گونه‌ای که مدیریت آن از کنترلمان خارج شد و دشمنان ما و نیز رسانه‌های مذکور که همیشه از این پاشنه آشیل بهره‌برداری‌های اساسی می‌کنند، در آتش کرونا دمیدند و به‌جای دلداری مردم و ارائه راه‌حل ـ که مدعی آن هستند ـ ضربات خود را وارد ساختند.

این قبیل رسانه‌ها به‌خوبی می‌دانند در جامعه ایرانی بستری مناسب برای القاء هیجان‌های منفی و ایجاد شایعه فراهم است و شایعه بهترین ابزار آن‌ها برای بازی گرفتن افکار عمومی و در هم شکستن ستون فقرات مردم ایران است. سومین عامل ناکارآمدی و موازی کاری مدیریتی است. که خود این امر یک ویروس خطرناک است و در نهایت منجر به «پخش مسئولیت» و فقدان پایش و مدیریت صحیح در چنین بحران‌هایی می‌شود و به‌جای حل آن‌ها، به گسترش بحران‌ها دامن می‌زند.

بنابراین؛ ما قبل از هر چیز باید ساخت روانی و فرهنگی جامعه را تقویت کنیم و شناخت اجتماعی را چه در سطح نخبگان و چه در سطح مردم عادی ارتقاء ببخشیم. ما باید جامعه‌ خود را ازلحاظ ذهنی و روانی توانمند کنیم، تصمیم‌گیری، مساله محوری و استدلال منطقی را آموزش دهیم که در این میان نقش رسانه‌ها و به‌ویژه رسانه ملی بسیار حائز اهمیت است. رسانه ملی باید از طریق آموزش، جامعه را در تمام سطوح و ابعاد توانمندسازی کند و با ارائه برنامه‌های آموزشی هدفمند و پرمحتوا سواد رسانه‌ای مردم را بالا ببرد و با اجرای برنامه‌های شاد و مفرح شاخص شادی را ترویج کند. همچنین؛ اعتماد، امید و سخت رویی سرمایه‌های روانی و اجتماعی یک جامعه هستند که بایست مدام در تقویت آن‌ها کوشید. به‌علاوه؛ خود مراقبتی، خودکنترلی و خویشتن‌داری در زمان بحران‌هایی مثل سیل، زلزله، بیماری را به عموم آموزش دهیم که درنهایت منجر به خودآگاهی ملی، همدلی و مشارکت فعال مردم در تمام عرصه‌ها خواهد شد.

ایرنا: شیوع کرونا ویروس، بحرانی در ابعاد جهانی است و نحوه مواجهه کشورها با این موضوع نقش تعیین‌کننده‌ای در کاهش تبعات آن ایفا می‌کند برخی کشورها تعمداً باهدف آسیب ندیدن اقتصادشان (مثلاً صنعت گردشگری ترکیه یا امارات%E2%80%8C+متحده+%E2%80%8Cعربی”>امارات) با کنترل جریان رسانه‌ای سعی دارند این‌طور القا کنند که این بحران به کشور آن‌ها نرسیده است. از سویی شاهد برخورد شفاف مسئولان کشورمان با این اپیدمی هستیم برخی رویکرد نظام را نوعی بزرگ‌نمایی این عارضه همه‌گیر می‌دانند و عده‌ای هم با استقبال از شفافیت رخ‌داده، این موضوع را برای روشن‌سازی (تنویر) افکار عمومی برای مقابله با کرونا ضروری می‌دانند، این موضوع را چگونه تحلیل می‌کنید؟

عبدالملکی: به نظر بنده ما باید ورود ویروس کرونا به کشورمان را به فال نیک بگیریم و تهدیدهای آن را به فرصت تبدیل کنیم. به اعتقاد من این ویروس بیش از آنکه موجبات زیان و خسارت را برای ما فراهم کند ما را روان‌درمانی خواهد کرد. سبک زندگی ما ایرانیان بعد از رهایی از کرونا به سمت مثبت تغییر خواهد کرد و منجر به گشایش‌های ویژه‌ای برای ما خواهد شد. ما از این ‌پس، علاوه بر بلوغ شناختی، قدر داشته‌ها و فرصت‌های خود را بیشتر خواهیم دانست. سبک زندگی بهتری را دنبال خواهیم کرد. بهداشت فردی و اجتماعی، پرهیز از مصرف‌گرایی، قدرشناسی و شکر گذاری ازآنچه خداوند به ما عطا فرموده از پیامدهای آن دیگر است. و درمجموع منجر به ارتقاء فرهنگی جامعه خواهد شد.

در خصوص برخورد شفاف مسئولین با این موضوع باید گفت که کشور ما از لحاظ هستی شناختی تقریباً با تمام کشورهای دیگر تفاوت بنیادین دارد. لذا نسخه‌ای که برای دیگران شفابخش است برای ما کاربرد ندارد و ممکن است نتیجه عکس دهد. ازاین‌رو؛ برخورد شفاف با این موضوع قابل دفاع و شاید بهترین راهکار بوده است چرا که کدخدا و قوم ‌و خویش اش در همین حال هم، ما را متهم به مخفی‌کاری می‌کنند و شبکه‌های معاند و وابسته نیز با به راه انداختن جنگ روانی و سم‌پاشی افکار عمومی هزینه‌های بیشتری را به کشور تحمیل خواهند کرد.

در کشاکش این وضعیت، کشوری مثل ترکیه برای سرگرم کردن افکار عمومی خودش و مخفی کردن حضور کرونا، به سوریه حمله نظامی کرده است، فرانسه و انگلیس به پنهان‌کاری روی آورده‌اند و دراین‌باره قطره‌چکانی اطلاع‌رسانی می‌کنند. ایالات‌متحده نیز مقامات بهداشت و سلامت خود را از اعلام آمار کرونا منع کرده و آنان را تهدید به انفصال ‌از خدمت و قطع بیمه سلامت کرده است. این در حالی است که کمدین های دولت ترامپ، حکومت ایران را که ساعت ‌به‌ ساعت افکار عمومی را از روند بیماری، درمان و آمار فوت‌شدگان مطلع می‌کند، متهم به مخفی‌کاری می‌کنند. بنابراین؛ شفاف‌سازی مسئولین قابل‌قدردانی بود اما مدیریت کرونا و تهیه اقلام مربوطه، موجبات گلایه وزیر بهداشت را نیز فراهم آورد. همچنین از لحاظ مدیریت بار روانی این موضوع، می‌شد بهتر عمل کرد.

ایرنا- شاهد انتشار نظریاتی در قالب تئوری توطئه و برداشت‌های نوستراداموسی (آخرالزمانی) درباره شیوع کرونا هستیم. برمبنای این فرضیات سرنوشت شهروندان و دولت‌های پساصنعتی بازیچه محافل مخفی است. دیدگاهی هم به «نابودی انسان توسط انسان» و نگاه سوداگرایانه غرب مبنی بر شیوع این بیماری توسط برخی شرکت‌های داروسازی و تولید پادزهر آن اشاره دارد. این دیدگاه‌های عامه‌پسند و شبه‌علمی پس از هر بحرانی توسط رسانه‌ها باانگیزه‌های مختلف ساخته و منتشر می‌شود. در تحلیل نهایی این موضوع موجب کاهش امید و میل به مبارزه میان انسان‌هایی می‌شود که خود را قربانی سرنوشت محتوم می‌دانند. از دیدگاه دانش روان‌شناسی راه‌کاری برای خرافه زدایی از این باورها وجود دارد؟

عبدالملکی: به نظر من باید بین اعتقادات و خرافات تمیز قائل شویم. متأسفانه تا بشر وجود خارجی دارد خرافات هم خریدار دارد و نمی‌توان اثر آن را خنثی کرد. انسان‌ها در طول تاریخ شرطی شده‌اند که همواره یک رابطه علّی بین رفتارهایشان و برخی رخدادها برقرار کنند. بنابراین؛ رفتار خرافی یک طرح‌واره تاریخی است که در ناهشیار انسان‌ها و جوامع وجود دارد. وقتی تعداد رفتارهای خرافی افراد و جوامع از حد عادی بیشتر می‌شود خودبه‌خود مساله‌ساز می‌شود و جنبه آسیب‌شناختی به خود می‌گیرد و فرد را از فهم واقعیت دور می‌کند. بااین‌وجود؛ باندهای مافیایی قدرت و ثروت در سراسر دنیا از این ویژگی روان‌شناختی جوامع سوءاستفاده می‌کنند تا به سود برسند. ترویج برداشت‌های آخرالزمانی در چنین مواقعی با این انگیزه دنبال می‌شود و به‌خصوص در زمینه بیماری کرونا باید جریان شناسی شود که از کجا می‌آید و هدف آن چیست؟

مردم ایران به دلیل جهت‌گیری خداباورانه، دین‌محوری و زیست مؤمنانه و استقلال‌طلبی همواره مورد خشم و غضب بخش‌های زیادی از جهان غرب و وابستگان خاورمیانه‌ای خود است. آنان به دلیل اینکه خود را صاحب و مالک جهان می‌دانند انتظار دارند ایرانیان از آرمان‌گرایی دست برداشته و در چارچوب پارادایمی آنان نفس بکشند و به‌قول‌معروف با ساز آنان برقصیم! و وقتی می‌بینند چنین همراهی و هماهنگی وجود ندارد در پی تخریب و نابودی هستند و با تحریم و ترور فیزیکی و بیولوژیکی و تحقیر و تمسخر ارزش‌ها و باورها می‌خواهند به مقاصد نامیمون خود دست یابند.

کاربرد واژه انفعال و کاهش میل به مبارزه با این بیماری در مورد مردم ایران نیز از همین اتاق فکرهای مریض صادر می‌شود تا اعتقادات مردم را زیر سؤال ببرند و زمینه برای اجرای پروژه سکولاریزاسیون فراهم شود. چرا که جامعه ایرانی به دلیل زیست مؤمنانه و توکل بر خالق هستی معتقدند که در کنار رعایت نکات پزشکی و بهداشتی اثر تقدیر الهی و توکل نیز مهم است. اگر گلستان شدن آتش نمرود برای ابراهیم، نجات یوسف از چاه تاریک، غار کهف، عروج عیسی مسیح، شکافته شدن دریا برای موسی و واقعه عاشورا خرافات باشد، مشیت الهی و توسل و تمسک هم خرافه است! با این وصف؛ انکار این وقایع ساده‌انگاری است چراکه قرن‌ها مردمان جوامع مختلف با این باورها زندگی کرده‌اند و برای آنان به‌منزله سبک زندگی نتیجه‌بخش بوده است.

بنابراین؛ اعتقاد به مشیت و کمک الهی به معنای انفعال و تسلیم نیست بلکه در کنار کاربرد علم پزشکی مدرن این اعتقادات هم راهگشاست. لذا مرز بین اعتقادات و خرافات را باید دید. در برخی کشورهای آفریقایی این اعتقاد وجود دارد که خوردن تخم‌مرغ موجب نازایی در زنان می‌شود. حال این مورد خرافه را با این اعتقاد که موسی به کوه طور فراخوانده شد و خداوند به او مأموریت داد تا بنی‌اسرائیل را از بردگی نجات دهد، مقایسه کنیم. به چه نتیجه‌ای می‌رسیم؟ محافل مخفی که از آن نام بردید همواره در پی این هستند که اعتقادات اصیل را با خرافات آمیخته سازند. خرافات معمولاً آمیخته با موهومات است اما اعتقادات عمدتاً شواهد و واقعیت بیرونی و تاریخی دارند. یک فرد و جامعه خرافاتی ارتباط اش با واقعیت قطع و در خوش‌بینانه‌ترین حالت نیم‌بند است اما یک فرد و جامعه سالم، معتقد و مؤمن با واقعیت‌ها زندگی می‌کنند.