یادداشتی از : س.ا.حجازی
پژوهشگر ارشد حقوق بین الملل و مدرس دانشگاه
در حالی که اخبار رسمی درباره مذاکرات هستهای کمرمق و پراکنده به گوش میرسد، رسانههایی مانند سیانان و جروزالمپست از احتمال دستیابی ایران و آمریکا به یک تفاهم موقت سیاسی خبر میدهند؛ تفاهمی که نه از جنس برجام است، نه معاهدهای الزامآور، اما بهنظر میرسد برای هر دو طرف ارزش زمانی و تاکتیکی دارد.
این تفاهم، بنا بر گزارشها، نه به تصویب نهادهای قانونگذاری آمریکا خواهد رسید و نه از مسیر رسمی نهادهای بینالمللی عبور میکند. از نظر حقوقی، یک توافق غیرالزامآور سیاسی (non-binding) است که میتواند هر لحظه متوقف یا تغییر یابد. با این حال، در عمل ممکن است آثار قابلتوجهی بر تحریمها و فعالیتهای هستهای ایران داشته باشد.
بر پایه اطلاعات موجود، ایران احتمالاً متعهد میشود که سطح غنیسازی اورانیوم را کاهش دهد، توسعه سانتریفیوژها را محدود کند و با آژانس همکاری نسبی و مقطعی داشته باشد. در مقابل، آمریکا بخشی از منابع ارزی ایران را آزاد کرده، یا در حوزه فروش نفت و واردات کالاهای بشردوستانه، تسهیلاتی موقت ارائه خواهد داد.
این توافقِ پشت درهای بسته، در واقع راهی برای خرید زمان است: دولت ترامپ در آغاز دوره دوم خود به دنبال دستیابی هر چه سریعتر به یک تفاهم تاکتیکی و موقت در حوزه خلیج فارس است تا بتواند با یک شو تبلیغاتی در داخل آمریکا، شرایط سیاسی داخلی را تا حدی کنترل و راضی نگه دارد. این تفاهم بیشتر جنبه سیاسی و نمایشی دارد و طرفین به طور نسبی سعی میکنند از تشدید تنشها جلوگیری کنند، زیرا شرایط کنونی امکان دستیابی به یک توافق دائمی و ساختاری را فراهم نمیکند.
اما نکته کلیدی آنجاست که این تفاهم، فاقد ضمانت اجرا و تعهدات حقوقی روشن است. نه امکان شکایت حقوقی وجود دارد، نه سازوکار داوری تعریف شده و نه نهاد بینالمللی برای نظارت بر اجرای آن وجود دارد. در نتیجه، همه چیز به اراده سیاسی دو طرف و فضای بینالمللی بستگی دارد.
جمع بندی
تهران و واشنگتن در حالی به سمت این مدل توافق پیش میروند که بیاعتمادی میانشان در بالاترین سطح است. این تفاهم بیشتر شبیه آتشبس موقت است تا یک صلح پایدار. توافقی که ممکن است بحران را عقب بیندازد، اما آن را حل نمیکند.