نقدی بر فیلم جنجالی این روزها؛ خوب و بدِ «مصلحت»!
نقدی بر فیلم جنجالی این روزها؛ خوب و بدِ «مصلحت»!
فیلم «مصلحت» ساخته حسین دارابی و تهیه‌کنندگی محمدرضا شفاه در جشنواره فیلم فجر اکران شد و بعد از دو سال توقیف اکنون به نمایش درآمده است. فیلمی که صورت مسئله واقعی کمی دورافتاده اما بیانیه سیاسی هم نیست.

«پسر آیت‌الله خانزاده دستگیر شد!» هفته گذشته تهرانی‌ها بر عرشه برخی پل‌های عابر پیاده تهران با بنری که این خبر بر آن نقش بسته بود روبه‌رو شدند! دستگیری فرزند یک آیت‌الله و انتشار آن بر روی بیلبوردهای شهرداری در برخورد اول شوکه کننده است اما این خبر مربوط به اکران فیلمی بود که این روزها بر پرده سینماست.

فیلم «مصلحت» ساخته حسین دارابی و تهیه‌کنندگی محمدرضا شفاه در جشنواره فیلم فجر اکران شد و بعد از دو سال توقیف اکنون به نمایش درآمده است.

فیلم همانطور که از نام آن برمی‌آید در ژانر سیاسی  و حال و هوای روزهای ابتدایی انقلاب می‌گذرد. شخصی به نام آیت‌الله مشکاتیان از مسئولان رده بالای شورای عالی قضایی با پیگیری‌هایش توانست فرزند آیت‌الله خانزاده را به‌دلیل فساد مالی دستگیر کند اما اکنون پسر خودش به‌دلیل قتل فرزند یک خانواده سلطنت‌طلب در درگیری مقابل دانشگاه تهران دستگیر شده و مشکاتیان که از جزئیات پرونده و وقوع قتل خبر ندارد، حکم به مصلحت می‌کند.

یک مأمور کمیته که در صحنه وقوع قتل در حال تیراندازی هوایی برای متفرق شدن جمعیت بود به‌عنوان قاتل دستگیر و محاکمه می‌شود اما بازپرس پرونده بعد از اطلاع از بی گناه بودن مأمور کمیته پیگیر تحقق عدالت می‌شود… .

«مصلحت» را می‌توان جبران مآفات شفاه برای اثر قبلی خود دانست؛ «دیدن این فیلم جرم است» به نویسندگی و کارگردانی علیرضا زهتابچیان و تهیه‌کنندگی شفاه، روایت یک شب در ایران و تقابل نیروهای مختلف اعم از بسیج، روحانیت، نیروی انتظامی، سپاه، اطلاعات، وزارت خارجه است که همه در حل مسئله‌ای به بن‌بست و انسداد رسیده‌اند؛ آن هم با کاراکترهایی کاریکاتوری و دیالوگ‌های بیانیه‌طور و شعارزده که بسیاری از ناقدان آن را کپی‌برداری ضعیفی از آژانس شیشه‌ای می‌دانند.

خوشبختانه «مصلحت» بیانیه سیاسی نیست! در بستر تاریخ رخ می‌دهد و نکته مهم‌تر از آن پایان‌بندی فیلم است که برخلاف «جرم»، انسدادِ ناشی از عملکرد غیر قانونی قاضی برای به جریان نیفتادن پرونده، با پافشاری بازپرس جلالی و همکاران او می‌شکند و عدالت مسیر خود را در پیش می‌گیرد.

اصلِ پرداختن به یک مسئله در حکمرانی که همان مناقشه حق و مصلحت است  را باید تحسین کرد؛ به‌ویژه که در کنار مسئله‌‌ی مصلحت و نسبت آن با عدالت، به معضل «آقازادگی» هم پرداخته است. معضلی که اگرچه در دهه شصت در حال روایت شدن است اما بیشتر مربوط به دو دهه اخیر انقلاب است.

با این وجود، مصلحت اگرچه در سینمای سیاسی ایران نوعی حرکت روبه جلو است و پرداختن به این موضوعات پیچیده جای تشویق دارد اما تاحدودی از صورت مسئله واقعی دورافتاده؛ مصلحت آنجاست که بین انتخاب خوب و خوب‌تر و بد و بدتر قرار گرفته باشیم، نه مابین حق و ناحق و یا عدالت و بی عدالتی؛ اینجا فسادی رخ داده که باید با عدالت با آن رفتار کرد و اگر بازپرس پرونده کنجکاوی به خرج نمی‌داد یا همسر مأمور کمیته برای استمداد به وی رجوع نمی‌کرد، پرونده مسیر بی‌عدالتی را طی می‌کرد.

در واقع روح حاکم بر کاراکترهای فیلم پذیرش و اجرای بی‌عدالتی است و همگان به راحتی آن را می‌پذیرند حتی اگر این بی‌عدالتی از زبان شخصیت روحانی فیلم(حاج آقا لشگری) مصلحت تعریف شود، بازهم  مناقشه مصلحت اشتباه است بلکه مناقشه بر سر حق و ناحق است؛ شاید بهمین دلیل است که علیرغم گره‌ی محکم و هیجان فیلم  و نشان دادن گروه فاسد داستان در لحظه پیروزی، گره گشایی  ضعیف انجام می‌شود و شخصی که گمان می‌رود خودش ناقض عدالت است ناگهان به شکل قهرمان ظاهر شده و مصلحت را اجرای عدالت معرفی می‌کند! اینجاست که می‌گوییم مناقشه‌ای بر سر مصلحت رخ نداده چراکه گروه فاسد از ابتدا با مخفی کردن ماجرا از چشم پدر قاتل و تلاش برای سرپوش گذاشتن بر قتل، به بی عدالتی و فساد اصرار دارند نه تلاش برای حل و فصل آن به روشی مصلحت‌گونه.

می‌توان نقدهای بیشتری بر مصلحت انجام داد اما علی‌رغم همه ضعف‌ها و نقدها، گام مثبتی برای بیان آن اشکالات حکمرانی و بایدهای نظام از جمله عدالت است و ورود به این نوع داستان‌ها به زبانی که نه رادیکال و سیاه‌نمایی باشد و نه سفارشی و عوامانه، باید به فال نیک گرفت.