سکان نیوز_کتایون حمیدی: این روزها کرونا نظم نوین جهانی را برهم زده و اقتصاد کشورها را دچار خسارت کرده است. در ایران نیز کسب و کارهای زیادی به مشکل برخوردهاند، به طوریکه تعدادی از بنگاههای اقتصادی و واحدهای تولیدی بخشی از نیروی کارشان را یا اخراج کردهاند یا در آستانه تعدیل قرار دادهاند.
اما روند اشتغال و کار در یک واحد تولیدی در منطقه آخولای تبریز متفاوت است. اینجا اعتماد حرف اول را میزند و کلید راهاندازی و اشتغالزایی برای کسانی شده که معمولا کارآفرینان از بکارگیری آنها برای اشتغال خودداری میکنند.
ترنم صادرات با طعم گل محمدی
این واحد تولیدی در زمینه تولیدات ویژه گیاهان دارویی از جمله گل محمدی، علف لیمو، اسطوخودوس و سایر گیاهان در سطح استانداردهای جهانی فعالیت میکند و اخیراً مجوز تهیه کِرِمهای گیاهی و آرایشی را هم گرفته است.
طی چندین تماس تلفنی که برای هماهنگی مصاحبه با مدیر این واحد تولیدی داشتم، او را فردی مسن و با تجربه تصور کرده بودم؛ هر بار که زنگ میزدم با متانت خاصی جواب میداد و از کارخانهاش که جزو کارخانههای انگشتشمار تولید اسانس تام و عصاره گل محمدی و سایر فرآوردههای گیاهان دارویی است، برایم توضیح و مدام من را به مصاحبههایی که با سایر رسانهها انجام داده بود، سوق میداد تا بلکه از این مصاحبه منصرف شوم.
اما اصرار بر انجام این گفتوگو باعث شد تا آقای مدیر به محض آمدن کارگرهایش از مرخصی به ما اطلاع دهد تا به کارخانهاش برویم؛ البته آن هم با شرط و شروطی.
ظهر یکی از آخرین روزهای تیرماه، با همان تصورات قبلی که الان با یک مرد مُسن و پرتجربه روبرو خواهم شد، مسیر کارخانه را در پیش گرفتیم، کارخانهای نه چندان بزرگ در منطقه آخولای تبریز که دور تا دور آن، با درختان میوه از جمله گلابی احاطه شده است. نگهبان کارخانه که مردی میانسال است درب را باز کرده و با احترام ما را به داخل دعوت و تاکید میکند که آقای مدیر هم در راه است.
دقایقی بعد خودروی ۲۰۶ به داخل کارخانه وارد میشود و مرد جوانی از داخل آن پیاده شده و با قدمهای بلندتری نزدیکتر آمده و با خوشآمدگویی گرم و صمیمی خودش را مدیر کارخانه معرفی میکند، اصلا باورم نمیشد که صاحب این کارخانه کمنظیر با آن شرایط ویژه این مرد جوان باشد.
صحبت از دکتر مسعود سلطانی، متخصص گیاهان دارویی اهل شهرستان ماکو در آذربایجانغربی است. او ۴۰ سال دارد و دارای مدرک دکترای فیتوشیمی گیاهان دارویی از کشور ترکیه است.
آنطور که خودش میگوید سال ۸۸، زمینی در منطقه آخولای تبریز برای احداث کارخانه خریداری میکند ولی چون پشتوانه مالی آنچنانی نداشته و نمیتوانسته سریع کارخانه را احداث کند برای کسب دانش و بازار هدف به ترکیه میرود و در آنجا مشغول به تحصیل در مقطع دکترا میشود.
باغچهای پُر از عطر گلهای محمدی
حالا او پس از چندین سال کار و کسب تجربه در مرکز تحقیقات داروهای گیاهی ترکیه به وطنش برگشته و یک شرکت دانش بنیان راهاندازی کرده و به فرآوری گیاهان دارویی مشغول است.
شرکت دانش بنیانی که اکنون به یک برند در حوزه تولید اسانس و لوازم آرایشی تبدیل شده و عمده محصولاتش را به ترکیه و آلمان و تعدادی از استانهای کشور صادر میکند.
شرط ورود به این واحد تولیدی داشتن سوءپیشینه و معلولیت جسمی است و حتی بانوانی که سرپرستی یک خانواده را بر عهده دارند، از اولویت استخدام برخوردارند.
آقای سلطانی در این خصوص میگوید: «چند سال پیش یک واحد تولیدی در خارج از کشور دیدم که اقدام به پذیرش کارگر از بین معلولان کرده بود، با خودم عهد کردم اگر روزی من هم موقعیتی داشتم حتما این کار را انجام دهم، بعد از اخذ مجوزها به بهزیستی رفتم تا افراد تحت پوشش خود را برای کار به ما معرفی کنند ولی برخوردی که کردند اصلا مناسب نبود و حتی به من گفتند که چقدر زرنگ هستی که به خاطر شرایط ویژه بیمه این معلولان میخواهی به آنها کار دهی، در حالیکه من اصلا از این موضوع اطلاعی نداشتم».
او ادامه میدهد: «این برخورد نامناسب مسوولان وقت بهزیستی باعث شد تا از همکاری با آنها منصرف شویم و از موسسههای خیریه نیرو جدب کنیم؛ حتی در بخش بستهبندی از زنان بدسرپرست استفاده کردیم».
آقای سلطانی این کار خود را از روی ترحم و دلسوزی نمیداند بلکه معتقد است که معلولین و قشر آسیبپذیر برای اثبات خودشان به جامعه خیلی بهتر از افراد عادی کار میکنند و عملکرد بسیار بهتری از دیگران دارند.
بگذار این بار؛ راز سربسته عطر گلهای محمدی را فاش کنم
او ماجرای به کارگیری کارگرهای فعلیاش را هم این چنین روایت میکند: «با شیوع کرونا سفارش زیادی برای تولید محلولهای ضدعفونی گرفتم که برای این منظور نیاز به کارگر داشتم ولی تعدادی از کارگرها به خاطر ترس از ابتلا به کرونا اعلام کردند که نمیآیند از اینرو با هماهنگی ستاد زندانها از زندانیانی که مرخصی گرفته بودند دعوت به کار کردیم که از اسفندماه ۹۸ تا به امروز در این کارخانه مشغول به کار هستند و فقط چند هفتهای دوباره به زندان بازگشته و مجددا مرخصی گرفتند».
این کارآفرین آذربایجانی ادامه میدهد: «در این کارخانه زندانیان زیاد مالی و حتی حبس ابد هم داشتیم که نه تنها کوچکترین مشکلی برای ما ایجاد نکردند بلکه با جان و دل کار میکردند تا بلکه مشکلاتشان را حل کنند، چراکه برخی از آنها چک دست مردم دارند و برخیها نیز به خاطر مهریه به زندان افتادهاند».
وقتی گیاهان دارویی قفل زندان را میگشایند
البته او گلایهای هم از مسوولان دادگستری در زمینه اعطای مرخصی به زندانیان هم دارد: «کاری که ما انجام میدهیم یک کار تخصصی است و وقتی کارکری به اینجا میآید با آموزش و آزمون و خطا و تلفات فراوان تولیداتی به یک تخصص نسبی میرسد ولی متاسفانه بعد از چند ماه مرخصی آنها تمام شده و دادگستری زندانی دیگر را برای ما میفرستد در حالیکه ما همان نیروهای قبلی را میخواهیم که روی آنها کلی وقت گذاشتهایم».
آقای سلطانی از مسوولان زندان و دادگستری استان میخواهد تا رای باز به پرونده این زندانیان تخصیص دهند تا آنها هم با خیال راحت از تخصصی که یاد گرفتهاند، کسب درآمد کنند و از این راه بدهیهای خود را بپردازند.
او حتی از اهداف و برنامههای توسعهای کارخانه برایمان میگوید به طوریکه با افزایش خط تولید به ۳۰ کارگر دیگر نیاز دارد که میخواهد آنها حتما از بین زنان بدسرپرست، معلولان و زندانیان باشند.
از او میپرسم که خودتان اهل آذربایجانغربی هستید ولی چرا آذربایجانشرقی را مقصد سرمایهگذاری خود انتخاب کردید که با خنده میگوید: «همسر آدم اهل هر جا که باشد، شوهر هم اهل آنجاست و همسر من هم به علت اینکه تبریزی است، پس من هم یک تبریزی محسوب میشوم ولی حالا بیشوخی، آذربایجانشرقی قطب صنعت و تجارت ایران است و با توجه به اینکه صنعت گیاهان دارویی در این منطقه وجود ندارد از اینرو تصمیم گرفتم تا اگر کاری هم بکنم در این شهر انجام دهم».
آذربایجانشرقی معدن طلای مایع
او ادامه میدهد: «تنوع گیاهان دارویی آذربایجانشرقی ۱۲ برابر کشورهای اروپایی است به طوریکه فقط در جنگلهای ارسباران ۱۸۳۹ گونه گیاه دارویی به ثبت رسیده که گل محمدی تنها یک نمونه آن است و فقط کافیست بازار را بشناسی و با علم و هدف وارد این میدان شوی که در این صورت بازاری حتی بزرگتر از نفت با ارزآوری زیاد نصیب کشور میشود».
به آقای سلطانی میگویم، شما که شرایط خوبی در ترکیه داشتید، چرا برگشتید، میگوید: «من هنوز هم در ترکیه زندگی میکنم و همسرم جزو اساتید دانشگاه ترکیه است ولی من به کار و هدفم ایمان داشتم و از آنجایی که اهل پشتمیزنشینی و یا کار کردن برای دیگری نیستم از اینرو کارآفرینی در کشور خودم را به همه چیز ترجیح دادم و الان در رفت و آمد بین دو کشور ایران و ترکیه هستم».
استاد اروپایی که به خاطر انگیزه دانشجوی ایرانی او را پذیرفت
او در ادامه صحبتهایش خاطرهای از نحوه پذیرشش در دانشگاه ترکیه تعریف میکند: «وقتی برای مصاحبه به دانشگاه رفتم حدودا ۷۵ یا ۸۰ نفری برای انجام مصاحبه حضور داشتند و قرار بود فقط ۱۰ نفر را پذیرش کنند، با توکل به خدا و انگیزهای که داشتم در آن مصاحبه شرکت کردم ولی استادی که انتخاب کرده بودم، جز اساتید برجسته اروپا بود و اصلا تمایلی نداشت که یک تازه کار را به عنوان شاگرد بپذیرد و روز مصاحبه دست رد به سینهام زد، ناراحت شده بودم؛ موقع خروج از اتاق گفت انگیزه و هدفت برای ادامه تحصیل چیست؟ بعد از شنیدن اهدافم اولین نفری که پذیرش کرد من بودم».
آقای سلطانی اضافه میکند: « به آن استاد گفتم که میخواهم دانش این کار را یاد بگیرم و برای کارآفرینی به کشورم برگردم و جزو بهترینهای این کار شوم و این باعث رضایت استادم شد، او بارها به من می گفت که تو تنها فردی بودی که از من کار یا شرایط نخواستی، بلکه هدف بزرگی داشتی از اینرو بارها توسط آن استاد به ورکشاپهای بزرگ جهانی در فرانسه، آلمان، چین رفتم و دورههای زیادی را گذراندم و در همه این دورهها و بازدیدها با دقت به همه چیز نگاه میکردم زیرا قرار بود همه آنها را در ایران راهاندازی کنم».
کارخانهای که امیدی برای نادیدگان شد
او توضیح میدهد: «سال ۹۶ عملیات احداث کارخانه را آغاز کردم و در سال ۹۷ به اتمام رسید و از سال ۹۸ نیز با اخذ مجوزهای لازم فعالیت کارخانه آغاز شد که با شیوع کرونا، در کنار تولیدات اصلی کارخانه مواد ضدعفونی هم تولید کردیم».
به گفته آقای سلطانی، صنعت گل محمدی در ایران یک صنعت مادر محسوب می شود که با داشتن ۳۷ هزار هکتار زمین، بخش مناسبی برای درآمدزایی است ولی در مقابل ترکیه با شناخت ظرفیتهای این گیاه و دارا بودن فقط ۱۳ هزار هکتار زمین محصولات گل محمدی، بیش از ۵۰ برابر ایران درآمدزایی می کند، زیرا ایران گل محمدی را صرفا برای گلابگیری میداند که در دنیا مشتری چندانی ندارد ولی ترکیه از گل محمدی ۱۳۷ محصول دیگر تولید میکند که بیشتر در محصولات عطری و آرایشی و بهداشتی استفاده میشود.
آنطور که آقای سلطانی میگوید، یک کیلو اسانس گلاب ۷ هزار یورو قیمت دارد که بیشتر در لوسیونها، عطرها، شامپوها، صنعت پزشکی، شربتهای ضدافسردگی و غیره استفاده میشود.
او در این خصوص میگوید: «در ماکو یک مزرعه ۱۵ هکتاری داریم که امسال ۳۰ تن گل محمدی برداشت کردهایم، البته گلهای مزرعه ما به علت رسیدگی و دقت در کاشت از کیفیت بسیار بالایی برخوردار هستند و برخلاف اکثر گلهای محمدی کشور از هیچ ماده شیمیایی برای جلوگیری از شته استفاده نکردهایم و برداشت محصول در زمان مناسب انجام گرفته است از اینرو اولا کیفیت گلهای محمدی مزرعه ما بالاست درثانی اسانس حاصل از آن نیز از کیفیت بالایی برخوردار است».
ترنم صادرات با رایحه خوش قیزیلگول
آقای سلطانی ادامه میدهد: «حتی از تفالههای گل محمدی هم یک ماده دارویی تولید میکنیم زیرا آب حاصل از اسانس گل محمدی به محیط زیست آسیب میزند و ما نیز این تفاله را بیرون نمیاندازیم و از هر ۳ تن آن، یک کیلو ماده دارویی به ارزش ۶۵۰ یورو تولید میکنیم که در صنعت آرایشی و بهداشتی استفاده میشود».
او معتقد است که اگر ظرفیتهای گیاهان دارویی شناخته شود، قطعا با هزینه ریالی، صادرات دلاری به ایران برمیگردد.
آقای سلطانی یادآور میشود: «ایران جزو ۶ کشور برتر جهان از نظر گیاهان دارویی است که متاسفانه در زمینه اسانس و عصارهگیری بیشتر از ۵ واحد تولیدی ندارد که البته واحد استانداردسازی عصاره هم در ایران وجود ندارد که یک خلاء بزرگی محسوب میشود ولی من همچنان عاشق گیاهان دارویی هستم و با قدرت کارم را ادامه میدهم و حتی تاکنون ۲۰ درصد بازار ایران در زمینه گیاهان دارویی را به دست گرفتیم و شرکتهای بزرگ ایران با تمایل برای عقد قرارداد آمدهاند».
از آقای سلطانی میخواهم تا مارا را همراهی کند و از بخشهای مختلف کارخانه بازدید و با تعدادی از کارگران گفتوگو کنیم. کارگران با لباسهای یک دست رنگ مشغول به کار هستند. اینجا بیشتر از عطر اسانس گل محمدی، صفا و صمیمیت به مشام میرسد.
محمد، لیسانس کامپیوتر با ۶ سال حبس: اینجا سابقهدارها طلای مایع تولید میکنند
محمد یکی از کارگران این کارخانه است که به علت ورشکستگی، ۶ سالی میشود که در زندان به سر میبرد.
او دارای مدرک لیسانس کامپیوتر است و یک دختر خردسال هم دارد. آقا محمد میگوید: «شرکت کامپیوتر داشتم که به خاطر مسائل مالی که بیشتر به خاطر بانکها بود، بدهی بالا آوردم که علت اصلی بدهیهایم نزولی بود که توانایی پرداخت سود آن را نداشتم».
آقا محمد ادامه میدهد: «در زندان قالیبافی میکنم ولی روزمزد آن بسیار کم است و نمیتوان با آن پولها بدهیهایم را پرداخت کنم ولی آقای سلطانی پولی که روزمزد به ما میدهد چندین برابر آن پول قالیبافی است».
او اضافه میکند: «۳ برادر دارم که برای هر کدامشان زحمت زیادی کشیدم و آنها را به جایی رساندم، ولی وقتی مشکلی برایم ایجاد شد حتی به ملاقاتم هم نیامدند، اما در مقابل فردی مانند آقای سلطانی علاوه بر پرداخت ماهیانه، مقداری از بدهیهایم را هم تسویه کرده است پس من به سلطانی هیچ وقت برادر نمیگویم او یک فرشته است».
هر کدام از این کارگران برای خودشان قصه پر غصهای دارند. اما حالا عزمشان را جزم کردهاند تا با کمک آقای سلطانی از مشکلاتی که گرفتارشان کرده رهایی یابند.
حسن، مهندس برق با یک سال حبس: رایحه خوش گل محمدی در بین زندانیان پیچید
یکی دیگر از این کارگران مهندس برق است. اسمش حسن و ۳۲ سال دارد. او میگوید: «من یک فرد سازمانی و فنی هستم و اصلا فکرش را هم نمیکردم روزی راهم به زندان بیافتد ولی مساله یک زمین ملکی باعث شد تا به زندان بیافتم».
او ادامه میدهد: «زندان درس بزرگی به من داد که در هیچ دانشگاه و مدرسهای آن را آموزش نمیدهند زیرا فردی مثل من که همیشه به داشتههایم افتخار میکردم به یکباره زندگیم از این رو به آن رو شد».
حسن آقا آشنایی با دکتر سلطانی را یکی دیگر از برکات زندان میداند، او در این خصوص میگوید: «شاید من اگر به زندان نمیافتادم و شرایط ایجاد کارآفرینی داشتم به هیچ وجه از زندانیان و افراد سابقه دار استفاده نمیکردم ولی وقتی زندان را با پوست، گوشت و استخوان لمس کردم فهمیدم که زندانیها هم آدم هستند، حق زندگی دارند، همین دیدگاهی که در جامعه نسبت به آنها وجود دارد ضربه بدتر از زندانی بودنشان است».
احمد، زندانی مهریه: زندانیان در رایحه عطر گل محمدی غرق شدند!
احمد، دیگر کارگری است که روزهای مرخصیاش را در کارخانه آقای سلطانی کار میکند، او چند سالی است که به خاطر مهریه به زندان افتاده.
احمد آقا میگوید: «یک دختر دارم و همسرم مهریهاش را که ۵۰۰ سکه بهار آزادی است به اجرا گذاشته و الان به خاطر دو پرونده نفقه و مهریه در زندان هستم، متاسفانه هر روز هم سکه گران میشود و من حتی توانایی پرداخت یک سکه را هم ندارم».
اینجا برای زندانیان بوی زندگی میدهد
او میگوید: «شغل اصلی من کفاشی است ولی در زندان قالیبافی انجام میدادم که اندکی پول بابت این کار به ما پرداخت میکردند ولی از وقتی به این کارخانه آمدیم روزی ۱۰۰ هزار تومان درآمد داریم که آقای سلطانی اکثرا بیشتر از آن را هم میدهد؛ خدا آقای سلطانی و همکارش آقای کاظمی را حفظ کند که اینجا را برای ما بهشت کردند».
آقای کاظمی، از رُفقای دوران سربازی آقای سلطانی است که از خدمت سربازی پیمان دوستی با هم بستهاند؛ او الان دست راست آقای سلطانی و مدیر اجرایی کارخانه است.
روی میزها اسانس و عصاره گیاهانی چیده شده که توجهم را جلب میکند. هر کدام در شیشههای کوچکی قرار دارند.
اسانسهای میلیاردی روی میزِ آقای سلطانی
آقای سلطانی میگوید به کوچکیاشان نگاه نکنید، همین اسانسها بیش از چند هزار یورو قیمت دارند.
او حتی به تولید دیگر این واحد دانش بنیان در زمینه پرورش جلبک هم اشاره کرده و میگوید: «این محصول غذایی در ناسا برای فضانوردان تولید میشود ولی ما با ارائه فرمولاسیون و بومیسازی همان محصول را با کیفیت مشابه تولید میکنیم».
آقای سلطانی در پایان از راهاندازی خط جدید تولیدات گیاهی خبر داده و تاکید میکند که اولویت استخدام با توانخواهان، بانوان سرپرست خانواده و زندانیهاست.
نگهبان این کارخانه هم یک زندانی است
در حال ترک کارخانه بودیم که دوباره نگهبان کارخانه درب کارخانه را به رویمان گشود و از ما با گرمی خداحافظی کرد. او یکی از زندانیانی است که آقای کارخانهدار کلید ِکارخانه را به او سپرده است./فارس