آمریکا و خاورمیانه: رهایی از روابط یا تعامل مجدد؟
آمریکا و خاورمیانه: رهایی از روابط یا تعامل مجدد؟
سکان نیوز؛ به نظر می‌رسد سیاست آمریکا تحت یک تغییر ایدئولوژیک قرار گرفته و این در هیچ جا به اندازه خاورمیانه واضح نیست.

بر خلاف آنچه برخی تصور می‌کردند که دونالد ترامپ یک رویکرد قابل پیش‌بینی‌تر و سنتی‌تر برای نفوذ منطقه‌ای آمریکا ارائه می‌کند، او ثابت کرد که به شدت نامتعارف و دمدمی‌مزاج است.
این سابقه از انتظارات بیش از حد و به دنبال آن سرخوردگی رو به رشد، باید درسی باشد برای کسانی که امروز در مورد دولت بالقوه بایدن پیش‌بینی می‌کنند. ترامپ به طور کلی یک سیاست خارجی پر از ناسازگاری و تناقض را دنبال کرد. او به طور مداوم ایران را به عنوان تهدید هدف قرار داده و برای مقابله با تهران و متحدانش اتحاد عرب-اسرائیلی ضد ایرانی ایجاد کرد.

ترامپ مدعی بود اقدامات او (از جمله ترور سردار سلیمانی) برای ایجاد خاورمیانه صلح‌آمیز و باثبات ضروری است، اما آنها در تعدادی از جبهه‌ها نتیجه معکوس داشتند. در واکنش به فشار آمریکا، مناسبات استراتژیک تهران با دشمنان مهم آمریکا شامل چین و روسیه تقویت شده و متحدان منطقه‌ای خود شامل دولت بشار اسد، نیروهای شیعی عراقی، حزب‌الله لبنان و انصارالله یمن را به عنوان بخشی از یک معماری امنیتی حفظ کرده است.

دولت ترامپ امروز در سطح بین‌المللی منزوی‌تر از تهران است. نه تنها متحدان سنتی اروپایی آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان، بلکه بیشتر جامعه جهانی پشت سر ایران که در سمت درست حقوق بین‌الملل ایستاده است، صف کشیده‌اند. ترامپ به طور گسترده‌ای به عنوان کسی شناخته می‌شود که به دلخواه خود هنجارها و قانون‌های بین‌المللی را زیر پا گذاشته است.

شکاف بین دو سوی اقیانوس اطلس هرگز بیش از این نبوده و دشمنان آمریکا هرگز شجاعتی بیش از این نداشته‌اند. هدف آشکار ترامپ در تشکیل یک جبهه منطقه‌ای ضد ایران، نمی‌تواند در خدمت ثبات و امنیت منطقه باشد.

ایالات متحده و اتحادیه اروپا: بازی تمام شده است؟

دونالد ترامپ لحظات بسیار زیادی را رقم زده است که بتوانند پایین‌ترین نقطه در تاریخ روابط بین دو سوی اقیانوس اطلس در نظر گرفته شوند. البته سایر روسای جمهور آمریکا هم با اروپا رقابت سخت و بیرحمانه‌ای داشته‌اند و ممکن است برخی از آنها به استفاده از تاکتیک‌های مشابه متهم شوند.
با این حال، هیچ رئیس جمهوری در ایالات متحده هرگز به صراحت ترامپ ضد اروپایی نبوده است. این ممکن است سیاست ترامپ نباشد. حتی ممکن است او سیاست قابل شناسایی در قبال اروپا نداشته باشد.

شکل‌گیری احساسات ضد اروپایی و ضد ترانس آتلانتیک ممکن است صرفا برداشتی باشد که توسط دولتی ایجاد شده که در رویکرد خود به روابط بین‌الملل، بی‌وقفه معامله‌ای است. موضوع به سادگی این است که اروپا از زمان پایان جنگ جهانی دوم هرگز به اندازه چهار سال گذشته از ایالات متحده جدا نشده بود.

ترامپ چهار سال دیگر هم در ریاست جمهوری می‌ماند، اوضاع به همین منوال می‌شد. پرسش اینجاست که آیا یک دولت متفاوت در آمریکا با یک رئیس جمهور متفاوت، می‌تواند اثر ترمیمی داشته باشد؟

روابط ترانس آتلانتیک نمی‌تواند به دوره ماقبل ترامپ که باراک اوباما همه تنش‌های به وجود آمده در دولت جورج دبلیو بوش (یا قبل از آن) را از بین برد، بازگردد. رابطه حداقل می‌تواند به چیزی برگردد که بیشتر به یک مشارکت کامل شباهت دارد تا آنچه در حال حاضر دیده می‌شود.

با این حال بعید است چنین اتفاقی بیفتد. ماهیت استثنایی ریاست جمهوری ترامپ هرچه باشد، تغییرات ساختاری مهمی در “جامعه آتلانتیک” ایجاد کرده است.
این تغییرات را می‌توان در روشی مشاهده کرد که دولت‌های پی در پی ایالات متحده از موقعیت خاص کشورشان در اقتصاد جهانی برای اعمال اهرم فشار بر متحدان اروپایی خود استفاده کرده‌اند.

هیچ رئیس جمهوری در ایالات متحده نمی‌تواند تحولات صورت گرفته در روابط بین دو سوی اقیانوس اطلس را پاک کند. این روند ریشه‌هایی دارد که قبل از ترامپ گسترش یافته و پیامدهایی هم دارد که فراتر از آن خواهد بود.